22 06 2021
163

برگزاری سومین نشست از سلسله‌نشست‌های کتابخوانی با عنوان «دیانت و عقلانیت»

سومین نشست از سلسله‌نشست‌های کتابخوانی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی، روز دوشنبه ۳۱ خردادماه سال جاری به‌صورت مجازی برگزار شد. در این نشست، کتاب «دیانت و عقلانیت» نوشته «رضا بابایی» توسط دکتر «عباسعلی منصوری» عضو هیئت علمی گروه الهیات دانشگاه رازی معرفی شد و مورد نقد قرار گرفت. متن این جلسه در ادامه آمده است.

دکتر منصوری در ابتدا به معرفی کتاب و نویسنده پرداخت و گفت: «کتاب «عقلانیت و دیانت» مرحوم بابایی دربردارنده مجموعه‌ای از یادداشت‌هاست که در سال ۱۳۹۶ گردآوری شده‌است؛ بنابراین، موضوع واحدی ندارد. او گفت که ازنظر شخصیت علمی، بابایی فردی ایده‌پرداز است که با سنت و میراث دینی به‌خوبی آشناست و بر فنون نوشتن و بلاغت‌های ادبی تسلط دارد و کتاب «فرزند قلم» ارج‌نامه‌ای درباره ایشان است که انتشارات امام عصر آن را منتشر کرده‌است.»

دکتر منصوری در رابطه با اهمیت و ضرورت کتاب از نگاه بابایی گفت: «به دو دلیل آقای بابایی معتقد است که روشنفکری و نواندیشی دینی برای جامعه ما یک انتخاب نیست، بلکه تنها انتخاب و ضرورت است؛ دلیل اول این است که ازنظر ایشان فقط جریان روشنفکری است که می‌تواند نقص‌های سنت و مدرنیته را که دو زیست‌جهان‌اند رفع کند، زیرا مدرنیته از حیث معنویت می‌لنگد و سنت از حیث عقلانیت. بنابراین، اگر روشنفکری دینی نباشد، حتماً دین، طبقه متوسط را از دست می‌دهد و فقط جریان روشنفکری است که می‌تواند به پرسش‌های انسان مدرن پاسخ دهد.

دلیل دوم این است که بدون نگاه نواندیشانه به دین، رفع بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی جامعه ما ممکن نیست، زیرا به‌اعتقاد بابایی ریشه بخشی از مشکلات جامعه ما در سنت است و از نظر ایشان و بسیاری دیگر، «دین» فربه‌ترین بخش سنت در جامعه ماست.» دراین‌رابطه، دکتر منصوری به سخنرانی آقای «مصطفی ملکیان» باعنوان «تأثیرات اجتماعی فهم نادرست از دین» اشاره کرد که در تأیید سخن آقای بابایی می‌‎گوید: «عالَم بیرون هنگامی دگرگون می‌شود که عالَم درون دگرگون شود و یکی از این عوامل درونی که در جامعۀ ایران خیلی نقش پررنگی دارد همین دین و دیانت است.»

به‌اعتقاد دکتر منصوری، در عامل اول، دغدغه و دلسوزی برای دین است که مرحوم بابایی را به سمت نواندیشی دینی می‌کشاند، اما در عامل دوم، ایشان به‌مثابه یک شهروند که دغدغه مشکلات فرهنگی و اجتماعی دارد جریان روشنفکری توجه می‌کند و معتقد است که اگر ما با نگاه نواندیشانه به دین نگاه نکنیم، بخشی از مشکلات فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران حل نخواهد شد.»

دکتر منصوری در ادامه به‌معرفی فصل‌های کتاب و بحث ‌اصلی هریک‌از این فصول پرداخت و گفت: «کتاب دارای پنج فصل است که به ترتیب به موضوع‌های «دین و متون دینی»، «دین و نواندیشی»، «دین و آسیب‌ها»، «دین و معرفت‌های تاریخی» و «اخلاق، عرفان، معنویت» می‌پردازند.» در ادامه، توضیحات دکتر منصوری درباره فصل‌های کتاب به‌شکل مختصر گزارش شده‌است.

نویسنده در فصل اول، تمایز متن دینی از امر دینی را مطرح می‌کند و این موضوع را با طرح این پرسش آغاز می‌کند که آیا هر چیزی که در متون دینی درباره آن گفتگو شده‌است مشمول امر دینی است؟ ایشان منشأ بسیاری از ناسازگاری‌های دین را از ماهیت متن دین و نوع مواجهه ما با این متون می‌داند و معتقد است که تازمانی‌که تلقی ما از این متون دگرگون نشود، امکان اصلاح دین‌داری میسر نیست و ایشان پرسش خود را این‌گونه ادامه می‌دهدکه امر دینی چیست؟ و چه نسبتی با متن دینی دارد؟ و در پاسخ به این پرسش، پنج معیار را برای امر دینی بیان می‌کند: ۱- امر دینی نسبت روشن و مستقیم با امر قدسی دارد، ۲- امر دینی همان مشترکات میان ادیان است، ۳- بخشی از متون دینی بازنمای تاریخ و جغرافیای عصر رسالت است، ۴- تاریخ ادیان، در واقع نوع مواجهه امر عام دینی با عرف‌های خاص است (امر دینی بسیار شخصی است چون معطوف به رشد و کمال معنوی انسان است) و ۵- در امر دینی  نیت و قصدقربت شرط است و بدون آن معنادار نیست.

در فصل دوم آقای بابایی نقدهایی از خوانش سنتی دین ارائه می‌دهد و بر این نکته تأکید می‌کند که فهم دین یک امر سیال است. یکی از مهم‌ترین بحث‌ها در این فصل «عمل و محل اجتهاد» است که در آن بابایی به مسئله «اجتهاد در اجتهاد» که کسانی مانند شبستری، کدیور و ابوالقاسم فنایی به‌صراحت و تفصیل آن را مطرح می‌کنند می‌پردازد و می‌گوید که کارمان از اجتهاد گذشته است که بگویم با اجتهاد دین را با مدرنیته سازگار می‌کنیم. ما اصلاً باید در اجتهاد، اجتهاد کنیم. یعنی در روش اجتهاد سنتی‌مان تجدیدنظر کنیم.

در فصل سوم نویسنده علاوه‌براینکه به موضوع آسیب‌شناسی و بحث عدم‌تناسب نظری و عملی در سیره دین‌داران می‌پردازد و مصادیقی از تحریف دینی را مطرح می‌کند، به بحث «دست‌کاری در شاخص‌های دینداری» پرداخته و می‌گوید که شاخص‌های دینداری در جامعه فعلی ما غیر از شاخص‌هایی است که در متون دینی نخستین بوده‌اند. چهار شاخص دینداری و چگونگی تغییر آن از دیدگاه نویسنده عبارتند از: ۱- حاشیه‌نشین‌شدن عدالت و اخلاق (در زمانه ما عدالت و اخلاق امر حاشیه‌ای است، اما در عصر نزول یک شاخص بود) ۲- غلبه واگرایی بر همگرایی (الان گویی واگرایی و تفرقه یکی از شاخص‌هاست، اما در ابتدا همگرایی از شاخص‌های دینداری بوده‌است) ۳- غلبه مناسک بیرونی بر ایمان درون‌زا (الان شاخص دینداری را مناسک بیرونی مثل عزاداری می‌دانیم، ولی در عصر نزول شاخص‌ها بیشتر درونی بوده‌اند) ۴- غلبه سیاست بر دیانت (در جامعه ما یکی از شاخص‌های دینداری سیاست‌اندیشی است ، اما در اسلام نخستین چنین نبوده و نگاه سیاسی‌داشتن اصلاً یک شاخص دینی نبوده‌است.)

نویسنده در فصل چهارم کتاب سعی می‌کند که نقش تاریخ را در شکل‌گیری سنن پیگیری کند. در این فصل همچنین به موضوع «باورهای منقضی و تأملات برون‌متنی» پرداخته شده که بحث جالبی است و این پرسش را مطرح می‌کند که کدام‌یک از آموزه‌های دینی زمان‌مند و مکان‌مند هستند و کدام‌یک از آن‌ها فراززمانی و فرامکانی‌اند؟

در فصل پنجم نویسنده بر دو نکته معنویت و اخلاق تأکید دارد و درمورد نسبت بین دین و معنویت بیان می‌کند که بین این‌ دو رابطه تساوی نیست، یعنی فرد می‌تواند دیندار باشد، اما انسان معنوی نباشد و درعین‌حال، می‌تواند معنوی باشد اما انسان دینداری نباشد. نویسنده معنویت بدون دین را محال نمی‌داند ولی مطلوب او معنویت دینی است به‌طوری‌که حتی کسانی مثل آقای ملکیان را که به معنویت بدون دین معتقدند، نقد می‌کند.

دکتر «حسن محدثی» معتقد است که آقای بابایی در اواخر عمرش به سمت معنویت غیردینی میل پیدا می‌کند. معنویت غیردینی یعنی شما معنویت را از دین نمی‌گیری، نه اینکه با دین تضاد داشته‌باشی، بلکه درچارچوب یک دین خاص نمی‌اندیشی. به‌هرحال، کتاب دیانت و عقلانیت بابایی مبتنی‌بر دفاع از معنویت دینی است و نویسنده تأکید دارد که احیای معنویت و اخلاق در دین مرهون نگاه روشنفکری است. آقای بابایی مانند روشنفکران دیگر تأکید زیادی بر اخلاق دارد. در پاسخ به این پرسش که «چرا روشنفکران دینی اینقدر بر اخلاق تأکید دارند؟» می‌توان به دیدگاه‌های آقای «صدیق قطبی» و دکتر «ابوالقاسم فنایی» دراین‌باره رجوع کرد. بنابر نظر آقای صدیق قطبی «اخلاق مقدم بر دین است و مستقل از آن است، زیرا ما پیش از روی‌آوردن به دین دریافت‌های معتبر اخلاقی داریم و با مراجعه به آن‌ها است که می‌توانیم گواهی بنیان‌گذاران دین را بپذیریم و به آن دل بدهیم. خدا وجودی اخلاقی است و تعالیم دینی نمی‌توانند با فهم غالب آدمیان از عدالت و اخلاق مغایر باشند. اخلاق داور دین است و داور برداشت‌ها و استنباط‌های دینی است.»

ابوالقاسم فنایی در دو کتاب «دین در ترازوی اخلاق» و «اخلاق دین‌شناسی» می‌گوید که یکی از فیلترها و داورها برای اینکه بفهمیم حکم، حکم دینی است یا اخلاقی، این است که مثلاً بعدازاینکه فقها حکمی را از دین استنباط کردند، باید آن را از فیلتر اخلاق رد کنند. اگر اخلاق، آن را تأیید کرد، این حکم دینی است، اگر آن را مصداق یک امر غیراخلاقی دانست، آن حکم دینی نیست.

آقای بابایی در مقدمه کتاب تصریح می‌کند که من ازطریق عقلانیت درون‌دینی به اصلاح دین می‌پردازم و نه ازطریق عقلانیت برون‌دینی. در عقلانیت برون‌دینی اگر متن دینی با فهم یا یافته تجربی شخص ناسازگار باشد، نادرست و اگر سازگار باشد، درست تلقی می‌شود. نویسنده می‌گوید که من چنین نگاهی ندارم، یعنی من در عقلانیت درون‌دینی احکام و تعالیم دین را بر پیش‌فرض‌ها، مبانی و غایات دین عرضه می‌کنم تا بفهمم بین این‌ها ارتباطی منطقی وجود دارد یا نه؟ براساس عقلانیت درون‌متنی، اگر عقل شما گزاره‌ای دینی را نفهمید، ردش نمی‌کنید، یعنی گزاره خردگریز را می‌پذیرید. در نگاه اول، معیار عقل شماست، اگر عقل پسندید، می‌گویید این خوب است، اگر نفهمید، می‌گویید نه! این نادرست است. اما در نگاه دوم که نگاه آقای بابایی هم همین است، شما می‌گویید که اگر من حتی نفهمیدم، ولی دلیلی برضدش نداشتم، این می‌تواند درست باشد، یعنی این را می‌پذیرم که ممکن است گزاره‌ها‌یی در دین باشد که عقل نسبت به آن‌ها ساکت باشد و نتواند نفیاً یا ایجاباً چیزی بگوید.

بابایی در یک سخنرانی به بحث «چهار نوع اصلاح‌گری در جریان روشنفکری دینی» می‌پردازد. کتاب دیانت و عقلانیت واجد این هر چهار نوع اصلاح‌گری است؛ این اصلاحات شامل اصلاحات «تأکیدی»، «ترمیمی»، «تفسیری» و «تغییری» می‌شود. نویسنده درباره اصلاحات تأکیدی می‌گوید که بعضی اصلاحات‌شان این‌گونه است که بخشی از دین را برجسته می‌کنند، یعنی بر بخش‌هایی از دین که مغفول شده‌است، تأکید بیشتری می‌‌کنند. مثلاً تذکر می‌دهند که اخلاق را درمقابل فقه فراموش نکنید یا مثل آقای شریعتی بر جنبه‌های اجتماعی دین تأکید می‌کنند.

نویسنده کتاب بر «اخلاق و معنویت» تأکید دارد و این دو را برجسته می‌کند. این گام خیلی مهمی هم است، یعنی شما یک بخشی از دین را که فراموش شده‌ یا اصل بوده و به فرع تبدیل شده اصلاح می‌کنید. بابایی تأکید دارد که نادیده‌گرفتن یا کم‌رنگ کردن اخلاق اشتباه بزرگی است؛ اتفاقاً اخلاق یک اصل است. او همچنین معتقد است که نادیده‌گرفتن «سویه‌های اجتماعی دین» یا عکس آن، نادیده‌گرفتن سویه‌های فردی و معنوی دین همگی اشتباه است. درهمین‌راستا آقای کدیور به بحث «کوررنگی دینی» اشاره می‌کند و معتقد است که  گاهی علما یا دین‌پژوهان دچار کوررنگی می‌شوند و بخشی از دین را نمی‌بینند.

اصلاح ترمیمی یعنی بخش‌هایی از باورها و احکام دین را ترمیم کنیم؛ شما در اصلاحات ترمیمی فتوا را دگرگون می‌کنید. مثلاً اگر قبلاً فتوا این بوده است که اهل کتاب نجس هستند، شما این را ترمیم می‌کنید و می‌گویید این حکم، حکم درستی نیست و مربوط به زمانه خاص خودش بوده‌است.

اصلاح سوم یا اصلاح تفسیری یعنی متغیرشدن نگاه‌ها، مثلاً گاهی فهم شما از رابطه انسان و خدا مانند رابطه عبد و مولاست. وقتی تلقی شخص از رابطه انسان با خدا مانند رابطه برده با مالکش باشد، از دین فهم خاصی خواهد داشت اما ممکن است در نتیجۀ اصلاح تفسیری، تلقی شخص از ارتباط انسان با خدا دگرگون شده و با نگاه عاشق و معشوقی سازگاری پیدا کند. بنابراین، در اصلاح تفسیری تلقی و تفسیر شما از دین متفاوت می‌شود و در نتیجه آن چیزهای دیگری محوریت پیدا می‌کنند.

اصلاح تغییری مهم‌ترین نوع اصلاح است که می‌تواند مشکلات ما یعنی چالش سنت و مدرنیته یا چالش عقل و دین را حل کند. منظور از اصلاح تغییری آن مواردی است که شخص روشنفکر یا اصلاح‌گر به این نتیجه برسد که نگاه‌مان به دین خطا بوده‌است. نویسنده برای این تغییر نگاه چهار حالت معرفی می‌کند: ۱- بازاندیشی در ماهیت دین. ایشان می‌گوید که علمای سنتی، ماهیت دین را یک ماهیت الهی و وظیفه ما درقبال آن را اطاعت می‌دانند، اما روشنفکران دینی معتقدند که دین یک مجموعه بشری- الهی است. منظور از بشری می‌تواند به دو معنا باشد، یعنی دین فرازمانی یا فرامکانی نیست، معنای دیگر این است که جنبه‌های بشری‌ صاحب وحی، حضرت رسول (ص)، می‌تواند در وحی تأثیرگذار بوده‌باشد که این نظریه کسانی مثل آقای «سروش» است و البته مخالفان زیادی دارد.

درهرصورت، اینجا نگاه آقای بابایی این است که می‌گوید: «مادامی‌که فکر کنیم که تمام دین یک ‌مجموعه الهی است و نپذیریم که این مجموعه یک مجموعه الهی- بشری است، یعنی بخشی از آن افزوده‌های تاریخ است، شما نمی‌توانید مخالفت کنید و بگویید نظر خلاف دارید، چون فکر می‌کنید که نظری خلاف خدا داده‌اید، اما اگر ماهیت آن را بشری- الهی بدانید، می‌گویید که شاید این بخش دین جنبه بشری، تاریخی و جامعه‌شناسانه داشته‌است، لذا می‌توانید دربرابر آن بایستید بدون اینکه احساس گناه و کفر داشته‌باشید. در اینجا «افزودن» (در عبارت «افزوده‌های تاریخ به دین») به این معنا نیست که دین لزوماً تحریف شده‌باشد، نه! بلکه یعنی علما مناسب با زمان مسائلی را طرح کرده‌اند.»

دومین حالت از اصلاح تغییری، «حرکت از تکلیف‌اندیشی به حقوق‌اندیشی» است. بابایی معتقد است که انسان سنتی نگاه تکلیف‌گونه‌ای به دین دارد و خود را خادم دین می‌داند، اما انسان مدرن چنین تلقی ندارد، بلکه برای خودش حقوقی قائل است و می‌گوید که دین برای کمک به من آمده‌است. مسئله «دین برای انسان یا انسان برای دین» و «شنبه برای انسان، نه انسان برای شنبه» می‌توانند مصداق‌هایی از این نوع تغییرنگاه باشند.

«اصلاح در حوزه مسئله‌شناسی» سومین تغییری است که آقای بابایی بیان می‌کند. منظور از این نوع اصلاح،  تأمل درباره چیستی مسئله‌های ما است. این بحث پیش از این ذیل عنوان «عمل و محل اجتهاد» توضیح داده شد.

بابایی «اصلاح در پیش‌فرض» را به‌عنوان آخرین و مهم‌ترین حالت از اصلاح تغییری مطرح می‌کند که براساس آن، نوع نگاه به دین باید تغییر کند. ایشان اصلاح پیش‌فرض‌ها را امری مهم می‌داند و می‌گوید که ما باید به اصلاح پیش‌فرض‌ها دست بزنیم و بررسی کنیم که «در دینداری سنتی چه پیش‌فرض‌هایی وجود داشته‌است که الان آن پیش‌فرض‌ها برای ما قابل‌قبول نیست و اگر آن‌ها را اصلاح کنیم، دین‌داری در جهان مدرن قابل‌قبول‌تر می‌شود؟»

در ادامه این جلسه، استادان حاضر در نشست دیدگاه‌ها و نقدهای خود درخصوص مباحث را مطرح کردند و دکتر منصوری به آنها پاسخ گفت.

آخرین اخبار