نشست هماندیشی سیاست نگاه به شرق و شعار «نه شرقی نه غربی» - معاونت فرهنگی
معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی برگزار کرد.
نشست هماندیشی سیاست نگاه به شرق و شعار «نه شرقی نه غربی»
نشست هماندیشی سیاست نگاه به شرق و شعار «نه شرقی نه غربی» روز پنجشنبه ۱۴ بهمنماه سال جاری با سخنرانی «دکتر محمدرضا مجیدی»؛ دانشیار گروه مطالعات منطقهای در دانشگاه تهران، سفیر و نمایندۀ سابق جمهوری اسلامی ایران در یونسکو و دبیرکل مجمع مجالس آسیایی، بهصورت مجازی و با حضور استادان دانشگاههای استان کرمانشاه برگزار شد.
متن این نشست در ادامه آمده است.
حلول ماه عزیز رجب و اعیاد آن، همچنین سالروز پیروزی انقلاباسلامی و دهه فجرِ این انقلاب بزرگ را که در گام دوم این حرکت بزرگ تاریخی در غرب آسیا، جهان اسلام و بهنوعی در حوزههای مختلف روابط بینالملل و روابط جوامع بشری هستیم، تبریک میگویم. انشاءالله این توفیق نصیب ما شود که در چنین روزهایی بتوانیم خاستگاه، چرایی و چگونگی وقوع این انقلابِ «بهنام خدا» را در دنیای دوقطبی «دینگریزی و دینستیزی» و دوقطبی «شرق و غرب سیاسی وقت» بازخوانی و بازاندیشی کنیم. منظور ما از انقلابِ «به نام خدا» همچنین انقلاب ضدِاستبدادی و ضدِاستعماریای است که ما را از وابستگی به این قطبها رهانید و مطالبات تاریخی ملت ما را در شعارهای «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» قاعدهمند کرد. امیدوارم بتوانیم در این بحث مهم که توجهدادن به یکی از شعارهای بنیادی انقلاب اسلامی در عرصۀ منطقهای و بینالمللی و بهنوعی تبلور سیاست خارجی نظام برآمده از این انقلاب برپایۀ الگوی مردمسالاری دینی است، یک واکاوی و هماندیشی داشته باشیم. یعنی بتوانیم در شرایطی که متأسفانه در فقدان سواد رسانهای کامل در جهان امروز، هجمهها و شبهات فراوانی نسبتبه مبادی و مبانی انقلاب اسلامی مطرح میشود که البته هدفش هم نظام برآمده و کارآمدی آن است، به وظایف تاریخی خودمان عمل کنیم. این نکته را هم یادآور شوم، ازآنجاکه سوابق مطالعاتی بنده عمدتاً در حوزههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی، مطالعات غرب آسیا، مطالعات اروپا و حوزههای نظری روابط بینالملل است، بدین سبب، آثار قلمی، نوشتاری و پژوهشیام نیز عمدتاً در این ساحت گنجانده میشود. البته، فعّالیت بنده معلمی صرف نبوده است و توفیق خدمت در ساحتهای بینالمللی را هم داشتهام و به تعبیر برخی از دوستان یک معلم دیپلمات بودم. ازاینرو، امیدوارم با بهکارگیری این تجربیات میدانی بتوانیم تااندازهای برخی از وجوه این موضوع را باز کنیم.
معیار توازن در سیاست خارجی و بهکارگیری اصل «نه شرقی نه غربی»
توازن و تعادل یکی از مهمترین مختصات سیاست خارجی موفق و از عناصر چنین سیاستی بهویژه در دورانی است که نظم بینالملل از وضعیت دوقطبیِ دوران جنگ سرد و تکقطبی فضای پساجنگ سرد خارج شده و به سوی یک نظم چندقطبی با مناسبات چندوجهی و پیچیده درحال حرکت است. در این چارچوب، اصل «توازن در سیاست خارجی» به این معناست که یک کشور بر مدار تأمین منافع ملی خود بهصورت همزمان و متوازن با همۀ کشورها و مناطق مختلف جهان در ارتباط باشد و تا جایی که ممکن است هیچ منطقه و یا کشوری را از حلقۀ مناسبات خارجی حذف و یا جایگزین دیگری نکند. بااینحال، باید توجه داشت که توازن به معنای برابری و یکساندیدن همۀ مناطق و کشورها نیست، بلکه به معنای توجه به همۀ کشورها و مناطق، متناسب با قدرت و اعتبار بینالمللی آنهاست. پس در این چارچوب، اولویتبندی مناطق، به معنای تقدم برخی از کشورها و مناطق بر دیگری، هیچ تعارضی با توازن در سیاست خارجی ندارد، اما نباید برتری این مناطق یا برخی از واحدهای ملی و کشورها در تعاملات به منزلۀ نادیدهانگاشتن سایر کشورها و مناطق باشد. معیار و شاقول سیاست خارجی «منافع ملی» است که براساس این منافع ملی روابط خارجی تعریف و تعقیب میشود. بهطور طبیعی سیاست خارجی اهداف متعددی دارد که براساس این اهداف، کارویژههای متنوعی هم تعریف میشود که البته الان فرصت پرداختن به آنها نیست.
علاوهبراین، در باب آنچه این روزها مطرح میشود، یعنی «سیاست نگاه به شرق» باید توجه داشت که در آستانۀ چهلوچهارمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی و پس از ۴۳ سال از وقوع این انقلاب بزرگ و استقرار نظام برآمده از آن بر پایۀ الگوی نوین مردمسالاری دینی، همچنان اصل بنیادین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اصل «نه شرقی و نه غربی» است. این اصل را نباید به معنای سلبی آن صفت که متضمن نداشتن رابطه با شرق و غرب است، در نظر بگیریم. درواقع این اصل و شعار محوری اصالتاً به این معنا نیست، بلکه مفهوم مستتر در این شعار «توازن و وابستگینداشتن به شرق و غرب» است که تبلورش را در فصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی یعنی در اصل ۱۵۲ که به سیاست خارجی اختصاصی پیدا کرده است، میتوانید ببینید. درحقیقت، در اصل ۱۵۲ اشاره میشود که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری است، یعنی اصل ۱۵۲ به مصداق بخشی از آیه شریفه ۲۷۹ سوره بقره «لا تَظِلمُونَ وَ لا تُظلَمُونَ»؛ «نه ستم میکنید و نه بر شما ستم میشود» برپایه حفظ استقلال همهجانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان، عدمتعهد دربرابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز متقابل با دول غیرمحارب استوار است. بنابراین، دوستانی که دغدغه دارند قطعاً بدانند اصول ششگانهای که پایههای سیاست خارجی ماست و در اصل ۱۵۲ مطرح شده است (اصول اعتقادی پنجگانه و اصل حقوق بشر)، بنیان هر نوع سیاستی در عرصۀ روابط خارجی خواهد بود.
نکته دیگری که در اصل ۱۵۲ هم اشاره شده بود بحث «عدمتعهد» است که انقلاب اسلامی به تعبیر برخی از رهبران جنبش عدمتعهد، عدمتعهد واقعی را با شعار «نه شرقی و نه غربی»، هم ایجابی و هم سلبی، مطرح کرد. جنبش عدمتعهد در دهۀ ۵۰ به ابتکار چند رهبر کشور، قرار بود در باندونگ اندونزی شکل بگیرد و تصمیم بر این بود که نخستوزیر وقت ایران -«دکتر مصدق»- هم در آن شرکت کند امّا با کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یا ۱۹۵۳ میلادی، وی نتوانست در آن اجلاس شرکت کند. بههرحال، اینها میخواستند در روابط بینالملل جریان سومی را به نام جریان «عدمتعهد» یا «قدرت سوم» (Third Power) یا «جهان سوم» (Third World) بنیان بگذارند که بهقول یک نویسنده فرانسوی که این حرکت را با جریان سوم در انقلاب فرانسه تطبیق داد، این مصطلح مطرح شد، ولی تا وقوع انقلاب اسلامی قریب یک ربع قرن (۲۵ سال)، همۀ کسانی که در جنبش عدمتعهد بودند یا وابسته به بلوک غرب بودند یا وابسته به بلوک شرق بودند، اما انقلاب اسلامی آن عدمتعهد واقعی را مطرح [و اجرا] کرد. لذا، الان هم که سیاست نگاه به شرق مطرح میشود، قطعاً بر پایۀ اصل نه شرقی و نه غربی و وابستهنبودن به این قدرت یا آن قدرت است و هر قدرتی از هر جنسی بخواهد کیان نظام، ملت و کشور عزیز ما ایران را تحتِسلطه دربیاورد، قطعاً در هر شرایطی نافی این اصل محوری و اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هست.
مضافبراین، در اصل ۱۵۳ هم تأکید شده است که هر گونه قرار داد که موجب سلطۀ بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور گردد ممنوع است. این قانون اساسی سال ۱۳۵۸ نوشته شده است؛ دورههای قبل از انقلاب یعنی دورۀ قاجار، پهلوی اول و دوم که این وابستگیها مشکلات فراوانی ایجاد کرده بود، پیشزمینهای بود برایِاینکه پدران قانون اساسی ضمن اینکه به این حوزه توجه دارند، در فصول چهاردهگانه قانون اساسی، هم فصلی را به این حوزه اختصاص دهند و هم به برخی از موضوعات بهدقت اشاره بکنند. در اصول ۱۵۴-۱۵۵ نیز نکاتی است، در اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی هم که فصل اول «کلیات» هست به این موضوع توجه شده است.
تغییر پویایی در سطوح بینالمللی، منطقهای و داخلی
گزاره دیگری که پس از این مقدمه باید به آن بپردازم، تغییر پویایی در سطوح بینالمللی، منطقهای و داخلی است. واقعیت این است که پویاییهای نظام بینالملل و محیط منطقهای و شرایط داخلی ما در مقایسه با اوایل انقلاب و سالهای اولیه پس از آن، اقتضا میکند که جمهوری اسلامی ایران با لحاظکردن مؤلفههای فوق یعنی این تغییر پویاییها، رویکرد سیاست خودش را بهنوعی روزآمد کند که ضمن ایجاد زمینه برای رفع معضلات مختلف اقتصادی، سیاسی و امنیتی، شرایطی را برای تأمین حداکثری منافع ملی و افزایش مشروعیت و قدرت جمهوری اسلامی در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی فراهم کند. ازاینرو، تلاش میکنم مهمترین الزامات و اقتضائاتی را که این ضرورت به ما گوشزد میکند و پژوهشگران، نویسندگان و صاحبنظران حوزههای سیاستگذاری، تصمیمسازی و تصمیمگیری بر آن تأکید میکنند، بهطور اجمالی بازخوانی کنم. البته، برخی از این ضرورتها میتواند مقدامهای باشد برای ورود به بحث سیاست «نگاه به شرق» در نسبت با شعار «نه شرقی و نه غربی»ای که انقلاب اسلامی مطرح کرده و همچنان در سال چهلوچهارم این انقلاب و نظامِ برآمده از آن موردِتوجه است. درضمن، در گام دوم انقلاب اسلامی نهتنها باید راهرفته را بازخوانی کنیم، بلکه وضع موجود را تحلیل کرده و نسبتبه راههای پیش رو یک آیندهنگاری و آیندهپژوهی داشته باشیم.
در سطح بینالمللی، در دورشدن از شرایط نظام تکقطبی و حرکت تدریجی به سمت یک نظامِ دوقطبی یا چندقطبی که عمدتاً هم یک نظام چندقطبیِ منعطف خواهد بود، بیشتر حضور قدرتهای نوظهور آسیایی مطرح است؛ بدینسبب قرن بیستویکم را «قرن آسیا» نامگذاری کردهاند. دراینزمینه، بهتازگی دو کتاب با عنوانهای «جهان از نگاه چین» و «آیندۀ آسیایی» ترجمه کردیم که آنها را بهترتیب، دو صاحبنظر مهم چین و استاد سنگاپوری هندیالاصل در دانشگاه سنگاپور نوشتهاند. همین جا کتابها را خیلی مختصر معرفی میکنم، کتاب «جهان از نگاه چین» تألیف خانم فو یینگ؛ نایبرئیس کمیسیون سیاست خارجی حزب حاکم یعنی حزب جمهوری خلق چین است که بنده و آقای علیرضا نمودی آن را ترجمه کردیم و انتشارات خاورانفره آن را منتشر کرده است. کتاب «آیندۀ آسیایی» هم تألیف آقای پاراگ خانا است، کتاب خوبی است که در دو دهۀ گذشته من و آقای سیدجواد جوادی آن را ترجمه کردیم و پژوهشکده مطالعات راهبردی آن را منتشر کرده است. هدف از ترجمه این اثر این است که من احساس کردم بهتر است از زبان خود دوستان آسیایی و چینی این دیدگاه را هم داشته باشیم. در حوزه روسیه هم در رویکردهای اورآسیاگرایی برخی از کارها ترجمه شده است یکی دو تا کار را هم در دست آمادهسازی دارم تا ببینیم خود روسها چه نگاهی به خودشان و اورآسیا دارند و نگاه چینیها به جهان چگونه است. همچنین، بحثِ «آیندۀ آسیایی» که از دوسه دهۀ گذشته شروع شده است چه مؤلفههایی دارد که ما در حوزۀ سیاست خارجی بتوانیم با چشم باز و با یک نورافکن قوی که زوایای مبهم و تاریک این بحث را روشن میکند به حوزههای تصمیمساز و تصمیمگیر خودمان کمک بکنیم تا آنها در رویکردی متوازن در سیاست خارجی بتوانند سیاست آسیایی، سیاست همسایگی و سیاست نگاه به شرق را تدوین، تصویب و به اجرا بگذارند. پس، آینده آسیایی نشان میدهد که دهههای پیشِ رو کاملاً متفاوت خواهند بود از دوران پساجنگ دوم جهانی، دوران جنگ سرد و دوران پساجنگ سرد که قدرت هژمون ایالات متحده آمریکا تلاش میکرد هرم قدرت را «سلسه مراتبی» (hierarchic) تعریف کند و خودش را هژمون در رأس قدرت ببیند. بدینترتیب، با حضور قدرتمند چین در عرصههای گوناگون و شکلگیری اتحادهای مختلف در عرصههای منطقه و بینالمللی، طبیعتاً نظام پیشِ رو، یک نظام متفاوت از گذشته خواهد بود. از طرفی هم، اولویتها و دستورکارهای امنیتی و الگوهای سنتی ائتلاف و اتحاد نیز یکی از مؤلفههایی است که باید به این تغییر در این سطح هم توجه کرد.
همچنین، تغییر در مراکز ثقل انرژی و اهمیتیافتن کشورها و مناطقی مانند خود آمریکا که الان یکی از تولیدکنندههای عمدۀ انرژی در جهان است و حوزۀ مدیترانه از مؤلفههایی است که ما را به بازخوانی چارچوب روابط منطقهای و بینالمللی الزام میکند. در سطح منطقهای هم ما باید متوجه باشیم که در یکیدو دهۀ گذشته تلاش شده است که ایران از کوریدورهای مهم بینالمللی و از خطوط انتقال انرژی کنار گذاشته شود و مزیتهای «ژئوپلتیک»، «ژئواکونومیک» و «ژئوکالچر» آن کمرنگ شود. ازطرفدیگر، علیرغم منازعۀ تاریخیای که با تأسیس رژیم صهیونیستی بین اعراب و این رژیم بوده و جنگهای متعدد اعراب که عمدتاً به شکست آنها ختم میشد تا دورهای که در حرکتهای اسلامی در مبارزات مردم فلسطین، الگوی انقلاب اسلامی خودش را نشان داد و معادلات را عوض کرد؛ حوزۀ عربی منطقه تلاش میکند که دوگانۀ منازعۀ اعراب و رژیم صهیونیستی را، بهویژه با طراحی خود سیستم رژیم صهیونیستی یک منازعۀ رویارویی با جمهوری اسلامی قرار بدهد. بدینسبب، اینها طرحهایی را مثل «توافقنامه آبراهام» شکل دادند که این وجه (منازعۀ دوگانۀ اعراب و رژیم صهیونیستی) را کمرنگ کنند و بهاصطلاح یک دشمن مشترک را برای خودشان که قبلاً هم تعریف کرده بودند و در این مقطع تشدید شده است درنظر بگیرند. ازطرفدیگر، کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه به دلایل مختلف، اولویتهای آمریکا را در آنجا کمرنگ و توجه آنها را به شرق آسیا یعنی چین بیشتر کرده است تا با بسیج همۀ امکانات، از دسترسی چین به جایگاه اول قدرت جهان در یکیدو دهۀ آینده جلوگیری کنند. طبیعتاً چنین شرایطی، در منطقه غرب آسیا یک خلأ قدرتی را ایجاد کرده است. مضافبراین، در این خلأ قدرت، شاهد نفوذ فزایندۀ روسیه و چین در این منطقه هستیم و همچنین میبینیم رقبای منطقۀ ما نیز در جنوب، شمال، شرق و غرب تمایلاتی دارند که شاید با حوزههای منافع ملی ما در تعارض باشد که اینجا هم باید بازخوانی و بازبینی شود. علاوهبراین، همچنان در شرق ایران اسلامی یعنی در افغانستان، در غرب یعنی عراق، در شمال غرب یعنی آذربایجان و ارمنستان و در حوزههای دیگرِ زیرسیستمهای منطقهای، کانونهای بحران و چالشهای امنیتی مشاهده میشود.
طبیعتاً، در عرصۀ ملی هم مطالبۀ تعامل با جهان و تبادل با کشورهای مختلف -که اساساً در ذات حرکت ملی مردم ما در انقلاب اسلامی هم بوده است- یعنی این نفی استعمار و وابستگی به شرق و غرب، نافی تعامل با جهان در هیچ مقطع زمانی در زبان و ادبیات رهبران انقلاب نبوده است و در سطوح مردمی و نخبگانی هم این نگاه وجود دارد که ما باید حضور مؤثرتری در عرصههای بینالمللی داشته باشیم. مقولۀ کارآمدی و مشروعیت نظام سیاسی هم موضوعی است که در این حوزه باید به آن توجه کرد و بحرانهایی مثل بحرانهای زیستمحیطی، مشکلات اقتصادی، مسائل اجتماعی و هر آنچه نیازمند این است که ما بتوانیم توان ملی خودمان را برای پاسخگویی به این مشکلات و معضلات بسیج بکنیم نیز از مطالباتی است که قطعاً در حوزۀ روابط خارجی جمهوری اسلامی بیتأثیر نیست. ازسویدیگر، حوزۀ سیاست خارجی، حوزۀ اجماع نخبگانی است که متأسفانه گاهی اوقات ما حوزۀ منافع ملی و حوزۀ اجتماعی را به حوزۀ جدل یا نداشتن اتفاقنظر نخبگانی تبدیل میکنیم. البته، گفتوگوی عملی مثل بحث امشب لازمۀ هر نوع سیاستگذاری و هر نوع تعیین خطمشی است، ولی زمانیکه اعلام سیاست میشود، باید در عرصۀ منطقهای و بینالمللی، اقدام ملی رخ بدهد، یعنی در این ساحتها دیگر نباید حوزۀ اختلافنظر باشد و ما باید اجماع نخبگانی داشته باشیم. علاوهبراین، باتوجهبه تحریمهایی که وجود داشته و تلاش شده است ضربههایی بر پیکر اقتصادی ملی ما وارد بکند بهویژه در حوزۀ اقتصاد تکمحصولیِ «نفت» که مستلزم سرمایهگذاریهای متعدد بوده و هست و متأسفانه بیش از یک سده اقتصاد ما را درگیر کرده است، باید ضمن اینکه به این حوزه توجه داشته باشیم، با تکیه بر محور سیاستهای اقتصاد مقاومتی با یک شیب ملایم و حتّی جهشی، به سمت خروج از این سیاست اقتصاد تکمحصولی و تنوعبخشی به حوزههای مختلف اقتصادی حرکت بکنیم. البته، در بحثهای اقتصادی هم باتوجهبه موضوعهای خارجی مانند «برجام»، اقتصاد را شرطی نکنیم، ولی بههرتقدیر ما باید در حوزۀ دیپلماسی اقتصادی تعاملات را بیشتر بکنیم تا زمینههای جذب سرمایهگذاری در چنین فضایی فراهم بشود.
رویکردهای مطرح دربارۀ سیاست نگاه به شرق
در کنار این رویکردهای سهگانه یعنی محیط بینالملل، منطقهای و ملی، در بحث «سیاست نگاه به شرق» حدوداً پنج رویکرد متصور است که اندیشمندان وصاحبنظران عمدتاً در این ساحتها اظهارنظر کردهاند.
رویکرد اول این است که سیاست نگاه به شرق برای مقابلۀ سیاست نگاه به غرب است، یعنی سیاست نگاه به غرب از گذشتههای دور بوده است، و الان سیاست نگاه به شرق نوعی تقابل با آن سیاست سنتی نگاه به غرب صورت میگیرد.
رویکرد دوم میگوید که سیاست نگاه به شرق برای موازنهسازی با سیاست نگاه به غرب است، یعنی در تقابل با آن نیست، ولی در این زمینهها مکمل آن است.
رویکرد سوم، نگاه به شرق را مکمل سیاست نگاه به غرب میداند، یعنی همچنان که باید نگاه به غرب داشت، برخی معتقدند که باید این را تکمیل کرد و سیاست نگاه به شرق را هم در کنارش داشت.
رویکرد چهارم هم این است که اصالت اساساً با سیاست نگاه به شرق است و سیاست نگاه به غرب باید مکمل آن باشد که این برخلاف رویکرد سوم است.
درنهایت، رویکرد پنجم، رویکرد توازیِ میان سیاست نگاه به شرق، سیاست نگاه به غرب و سیاست خارجی است که درواقع در چارچوب اصل «نه شرقی نه غربی» تعامل با شرق و غرب توأمان و همزمان بهصورت متوازن و موازی تدوین و تعقیب شود.
بایدها و نبایدها در سیاست نگاه به شرق
بد نیست که به برخی از بایدها و نبایدهای سیاست نگاه به شرق هم اشاره کنیم: «بایدِ» اول، داشتن تفکر راهبردی و استراتژیک در خصوص سیاست نگاه به شرق است، یعنی اینکه نگاه گذرا، تاکتیکی و مقطعی پاسخ نمیدهد. اگر این تفکر راهبردی را نداشتهباشیم، شاید در دسترسی و دستیابی به اهداف توفیق چندانی حاصل نکنیم. «بایدِ» دوم، برخورداری از یک سند راهبردی و نقشۀ راه دربارۀ سیاست نگاه به شرق است، چون شعاری که نمیشود با آن برخورد کرد، باید بامطالعه و کارشناسیشده یک سند نوشت و بر پایۀ این سند «نقشۀ راه» (road map) را تعریف کرد. درنتیجه، در مسیر تحقق نگاه به شرق به کمک این چراغراهنما و سند راهبردی، بهسوی مراحلی که در نقشۀ راه تعریف میشود، حرکت کرد. «بایدِ» سوم این است که از اشتباهات در روابط با غرب درس بگیریم و در روابط با شرق آن را تکرار نکنیم. یکی از مشکلات عمدۀ ما در رابطۀ با غرب در دو سدۀ گذشته، نشناختن غرب بوده است، ما یا غربستیزی تشدیدشده داشتیم یا غربزدگی و غربدوستی فراوان؛ در میانۀ این دو باید غربشناسی ما فعّال میشد که نشد. بنابراین، در حوزۀ شرق هم همینطور است، یعنی نباید چشمبسته وارد این ساحت شد. باید کارشناسان و اندیشکدهها و اتاقهای فکر قوی داشته باشیم که با یک نورافکن بسیار قوی، نقاط کور و زوایای مبهم را برای ما باز کنند. «بایدِ» چهارم، اجماعسازی داخلی در سطح حاکمیت است، یعنی نمیشود صداهای مختلفی را در حوزۀ سیاست کلان نظام داشت. مباحث کارشناسی باید صورت بگیرد، موقعی هم که این سیاست نهایی میشود یک اجماع ملی در این حوزه باید داشته باشیم. «بایدِ» پنجم، تقسیم کار ملی بین نهادهای مختلفِ متولی سیاست خارجی است؛ باید یک تقسیم کار اجتماعی صورت بگیرد که ما بهرههای لازم را از این نوع سیاست نگاه به شرق داشته باشیم. یعنی هزینههایش افزونِ بر آوردهها، دستاوردها، رهآوردها و بهرهگیری ما نباشد. «بایدِ» ششم استفاده از خردجمعی و ظرفیت تمامی کارشناسان امر است.
«بایدِ» هفتم این است که نگاه به شرق باید فراتر از یک یا دو کشور باشد و ما باید خودِ شرق یعنی شرق جغرافیایی، شرق ایدئولوژیک، شرق فرهنگی و شرق اقتصادی را تعریف کنیم. حالا برخی از شمال و جنوب هم صحبت میکنند، یعنی میگویند بهجای سیاست نگاه به شرق، سیاست نگاه به جنوب را که شرق جغرافیایی و تاحدی شرق راهبردی را هم دربر میگیرد داشته باشیم. برایِمثال، مانند «پیمان بریکس» (BRICS) است که در این پیمان پنج قدرت مهم از پنج قاره مهم یعنی هند و چین از آسیا، روسیه از اورآسیا، برزیل از آمریکای لاتین و آفریقای جنوبی از قارۀ آفریقا حضور دارند. البته، برخی از کارهای کارشناسی و دیدگاه خود بنده هم «۱+۵» است، یعنی ایران بعد از شانگهای و اتحادیه اقتصادی اورآسیا، مذاکراتی را هم با بریکس شروع بکند تا بدینترتیب بتواند در بازۀ قدرت بزرگان عرصۀ بینالملل حضور داشته باشد. «بایدِ» هشتم، تأمین منافع مشترک در این سیاست نگاه به شرق و سرمایهگذاری روی این تأمین منافع مشترک باشد؛ یعنی [این همکاری] صرفاً از باب ضرورت و دفع تهدید و شر دشمنِ مشترک نباشد. چون قطعاً در حوزههایی که با هم همکاری میکنند، دشمنان مشترکی دارند و طبعاً فرصتی برای دفع تهدید است، ولی بُعد ایجابیاش را هم که تأمین منافع مشترک است باید درنظر داشت. «بایدِ» نهم، وجود وابستگی متقابل و برآوردهکردن نیازهای طرفین در قالبهای همتکمیلی و مکملیت است. آخرین «باید» یعنی باید دهم، اغنا افکار عمومی داخلی است، چون سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. اما اینگونه که الان در فضای مجازی با هر چیزی شبهه یا پرسشی مطرح میشود، ولی پاسخی به آن داده نمیشود، طبیعتاً تحقق سیاست خارجی که استمرار سیاست داخلی است با مشکل روبهرو میشود.
اما «نبایدِ» اول در سیاست نگاه به شرق این است که سیاست نگاه به شرق نباید برهمزنندۀ توازن در سیاست خارجی باشد که این با اصل نه شرقی و نه غربی سازگار نیست. «نبایدِ» دوم این است که، نباید رویکرد اضطراری و اقتضایی به سیاست نگاه به شرق داشت که بهتعبیر یکی از دیپلماتهای شرقی که میگفت: نگاه شما به ما، مثل نگاهِ لاستیک به زاپاس است؛ یعنی میگفت شما منتظرید از غرب لاستیک اصلی برایتان برسد و میگویید حالا ما موقتاً این زاپاس را استفاده میکنیم تا از مشکل پنچری رها شویم تا ببینیم لاستیک اصلی کی میآید. پس، این نگاه راهبردی به موضوع نیست؛ یعنی از این رانده و از آن مانده میشود. نه! در نگاه ما به سیاست خارجی نگاه جامع لازم است و مستلزم این است که ما در این رویکردِ متوازن سیاست خارجی، یک نگاه اضطراری و اقتضایی نداشته باشیم، بلکه نگاه راهبردی داشته باشیم. «نبایدِ» سوم این است که نباید همانند نگاه غرب تحتِتأثیر تفکرات و اندیشههای غربگرایانه باشیم؛ نه غربگرایی نه شرقگرایی. سیاست نگاه به شرق، شرقگرایی نیست، کمااینکه سیاست نگاه به غرب نباید غربگرایی باشد، باید غربشناسی و شرقشناسی باشد. درحقیقت، مراکز دانشگاهها و قطبهای علمی ما باید در حوزه سیاست خارجی، هم مراکز غربشناسی و هم شرقشناسی داشته باشند، اما ما متأسفانه آن شرقشناسی تئوریک، فرهنگی و ایدئولوژیک را هم از منظر، عینک و نگاه «اوریانتالیستهای» (Orientalist) غربی داشتیم، یعنی ما نه «غربشناس» (Occidentalist) و نه شرقشناس داشتیم. عمدتاً مراکز اندیشکدهای و اتاقهای فکر دیگران در دو سدۀ گذشته حتّی برای شناخت ما به خودمان یعنی «ایرانشناسی» فعالیت کردهاند؛ پس، ایرانشناسی ما نتیجه مطالعات دیگران است. امیدواریم که این فرصت، نگاه نو را به مطالعات ایرانشناسی، آسیاشناسی، همسایگیشناسی، شرقشناسی و حتّی غربشناسی بیشتر فراهم کند. علاوهبرآن، باید سیاستها و اقدامات متضاد ازسوی سازمانهای متولی هم بررسی شود، اینکه چندگانگی در این بحث وجود داشته باشد، مطرح نیست و باید اتاق فرماندهی در ارتباط با حوزۀ سیاست خارجی ما واحد باشد. البته، ما نافی تقسیم کار اجتماعی در دیپلماسیهای اقتصادی، تجاری، فرهنگی، علم و فنّاوری، ورزشی، گردشگری، سیاستهای امنیتی و دفاعی و حوزههای دیگر نیستم. «نبایدِ» چهارم، این است که نباید سیاست نگاه به شرق را موضع رقابتها و تصفیهحسابهای سیاسی و جناحهای داخلی قرار بدهیم؛ هیچجای دنیا حوزههای بینالمللی خودشان را در مبارزات انتخاباتی و رقابتهای سیاسی وارد نمیکنند. کلانِ مسائل راهبردی سیاست خارجی بهعنوان یک راهبرد مطرح میشود، ولی جزئیات آن، حوزه امنیت ملی و حوزه منافع ملی است و باید صدای واحدی را در عرصه بینالملل از تهران شنید. درنهایت، «نباید» پنجم این است که نباید منافع درازمدت را فدای منافع کوتاهمدت بکنیم. اینها ازجمله باید و نبایدهای سیاست نگاه به شرق بود که مطرح کردم.
ارزیابی نگاه به شرق براساس سه مؤلفه بینالمللی، منطقهای و داخلی
منطق نگاه به شرق در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قالب مؤلفههای بینالمللی، منطقهای و داخلی قابلِارزیابی است. دربارۀ مؤلفه بینالمللی گفته شد که در عرصۀ بینالمللی ماهیت قدرت تغییر کرده است و شاهد تغییر قدرت جهانی، رنکینگ (رتبهبندی) قدرت و سلسلهمراتب قدرت هستیم و قدرتهای نوظهوری را در شرق بهویژه آسیا شاهدیم که قطعاً در معاملات پیش رو، بسیار تأثیرگذار خواهند بود. روسیه که سوابق دارد؛ یعنی روسیه تزاری، روسیه شوروی و الان هم روسیه پسادورانِ سختِ گذر از اضمحلال اتحاد جمهوری شوروی بهویژه در دوران آقای پوتین که راهبرد نوِ اورآسیاییگرایی را مطرح کرده است. چین هم که سلسلهمراتب قدرت را در چهار دهۀ گذشته در عرصههای مختلف در نوردیده است و اگر آمریکا و همپیمانانشان در دهۀ آینده جنگی علیه چین راه نیندازند و یا موانع عمدهای ایجاد نکنند، در رأس هرمِ قدرت بهویژه در حوزۀ اقتصاد جابجایی روی خواهد داد. درواقع، فشارهای ناشی از ساختار نظام قدرت بینالملل و بهاصطلاح آمریکا موجب شده است که ایران برای کاهش این فشارها ازیکطرف و ارتقا موقعیت خودش در نظام بینالملل، دستیابی به اهداف رشد و توسعۀ ملی و نیز سیاست متوازن خارجی خودش ازطرفدیگر، این سیاست نگاه به شرق را بهویژه در این دوره موردِتوجه قرار دهد که البته در دستور کار برخی از دولتهای قبلی هم بوده است.
ازمنظر منطقهای هم گفته شد که این سیاست نگاه به شرق توجیهپذیر است، بدینصورتکه بعد از تحولات جهان عرب که از سالهای ۲۰۱۰-۲۰۱۱ از تونس شروع شد و تا مصر و سوریه را درگیر کرد و مداخلاتی که آمریکا از ۱۱ سپتامبر به بعد با اِشغال افغانستان و عراق در منطقه داشت، طبیعتاً ایالات متحده تلاش کرد که نوعی «یکجانبهگرایی» یا «اونیلاترالیسم» (Unilateralism) موردنظر خودش را در منطقه تحمیل کند. البته، برای مقابله با این یکجانبهگراییِ ایالت متحده آمریکا، قطعاً قدرتهای منطقهای ازجمله جمهوری اسلامی ایران برنمیتابند که دنبال جریانهای موازی جریان یکجانبهگرایانه حرکت کنند. بنابراین، تغییر توازن در قدرت منطقهای نیز ضرورت دیگریست که ما را به سمت یک سیاست نگاه به شرق جامع هدایت میکند. در حوزههای داخلی هم که اشاراتی شد و البته در دولتهای آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی نیمنگاهی به سیاست شرق وجود داشت، ولی در آن ادوار عمدتاً سیاست خارجیِ مبتنیبر تنشزدایی با غرب و ارتباط با کشورهای اروپایی و غربی مطرح بود. در دورۀ احمدینژاد هم که مذاکرات با غرب در دولت خاتمی را تاحدی بینتیجه دید و تحریمهای بینالمللی افزایش پیدا کرد، در جهت موازنه با این سیاست قبلی، جهت تأمین نیازهای وقت و برخی از حوزههای مورد نیاز کشور در حوزههای فنّاوری، سیاست نگاه به شرق بهعنوان بحث جایگزین و بدیل مطرح شد.
در دولت فعلی که سیاست همسایگی و سیاست آسیایی در یک سیاست خارجی متوازن، مورد تأکید است، قاعدتاً سیاست نگاه به شرق باید در یک چارچوب مشخصی در اولویت قرار بگیرد، البته تنوعبخشی به سیاست خارجی باید با رعایت اولویت یعنی «الجار ثم الدار» و ابتدا ۱۵ همسایه باشد. ما در عرصۀ ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک شاید بعد از روسیه و چین جزو محدود کشورهایی هستیم که در بحث آب و خاک، ۱۵ همسایه داریم. اگر ابتدا همین ۵۰۰ میلیونِ پیرامون خودمان را سامان بدهیم، بعد سراغ آسیا، جهان اسلام، آمریکای لاتین، اروپا و سایر نقاط جهان برویم، بهنظرمیآید که این به تنوعبخشی سیاست خارجی ما کمک میکند و مانع از وابستگی یکسویه و آسیبپذیری ما به قطبهای قدرت خواهد شد. ازطرفدیگر، تنوعبخشی ازطریق ارتباط با کشورها و مناطق مختلف، قدرت مانور ما را نیز در عرصۀ بینالمللی افزایش خواهد داد و برایناساس، توازن که حلقۀ مفقودی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دهههای گذشته بوده است میتواند محقق شود؛ امیدواریم این دولت بتواند دراینزمینه سیاستی روشن را تبیین و به اجرا بگذارد.
البته، این نکته را هم یادآوری کنم که برپایۀ شعارهای محوری انقلاب اسلامی ازجمله شعار «نه شرقی نه غربی» این توازن از جهت نظری و کلان ملی مورد تأکید بوده است، ولی متأسفانه در ادواری شاهد فراز و فرودهایی دراینزمینه بودیم که باز آن نگاه جامع در عرصۀ روابط خارجی نیازمند توجه به همۀ حوزههاست که بتواند به یک چارچوب متوازن ما را رهنمون کند. بنابراین، هرگاه از رابطه با غرب تنشزدایی میشد، مناسبات با شرق به حاشیه رانده میشد؛ زمانی هم که مناسبات با غرب متشنج و بحرانی میشد، نگاه به شرق قوت میگرفت، یعنی این نگاه موقتی، موضعی و مقطعی آسیب فراوانی به اهداف و منافع ملی ما میزند. ازاینرو، تعامل مستقل و متوازن با شرق و غرب و همۀ قطبهای قدرت هیچ منافاتی با اصل محوری و شعار کلیدی «نه شرقی و نه غربی» ندارد، چراکه این شعار به معنای قطع رابطه با شرق و غرب نیست، بلکه به مفهوم تضمین استقلال ملی و تأمین استقلال و تأمین منافع کلان ملی ما در عرصههای منطقهای و بینالمللی است. متأسفانه برخی رویکردهای نامتوازن در سیاست خارجی باعث شده است که ما نتوانیم از ظرفیتهای ژئوپلیتیک خودمان در زمینههای ترانزیت انرژی، علم و فنّاوری، صنعتی، تجاری و گردشکری بهرۀ لازم را ببریم. امیدواریم که سیاست نگاه به شرق با آن نگاه متوازنی که بیان کردم، نگاه به همۀ اهداف قدرت را در شمال و جنوب هم به همراه داشته باشد که آسیبپذیری کشور را در عرصۀ بینالملل کاهش دهد و نگاه به شرق در بستر یک سیاست خارجی متوازن، اهداف مورد نظر را برای کشور و منافع ملی فراهم کند. قطعاً سیاست نگاه به شرق محدود به دو قدرت چین و روسیه نیست و نخواهد بود، البته اینها نیازمند کار نظری، راهبردی و بهویژه میدانی است که ما مشارکت راهبردی با شرق را بهموازات تنشزدایی تدریجی با غرب جلو ببریم. چند روز گذشته که با اعضای اندیشکدههای یک کشور مهم غربیِ اروپایی گفتوگوهایی داشتیم، پرسشِ رابطه با غرب مطرح بود، من به آنها گفتم که اگر شما آمادگی داشته باشید کمااینکه در دهههای گذشته گفتوگوهای انتقادی و جامع با شما داشتهایم، بهشرطاینکه آن پیششرطها فراهم شود، هیچ مانعی وجود ندارد که سندهای ۲۰ ساله و ۲۵ سالهای را که ما بهترتیب با روسیه و چین داریم، با اروپا هم داشته باشیم. پس، شما، یعنی غرب، باید خودتان را آماده کنید و آن پیششرطهای لازم را در یک نگاه متوازن با قدرتی منطقهای بهنام ایران در غرب آسیا فراهم کنید تا زمینههای این گفتوگو در این حوزهها فراهم شود. طبیعتاً، اگر ما این سیاست را دنبال کنیم، ضمن اینکه امکان بازیگری فعّال ایران در ترتیبات منطقهای بیشتر خواهد شد، امکان رقابت شرق و غرب در بازار ایران فراهم میشود و باعث جذب سرمایههای لازم خواهد شد. قاعدتاً برای پیشرفت اهداف ملی باید این زمینهها را فراهم کنیم که قطعاً ضریب کارآمدی نظام را نیز در مواجه با بحرانهایی که در عرصههای مختلف شکل میگیرد، ارتقا خواهد داد و طبیعتاً زمینه را برای اجماعسازی و بهرهگیری از ظرفیتهای همه نخبگان در سطوح ملی و بینالمللی و حتّی ایرانیان خارج از کشور فراهم میکند و تحقق اهداف را نزدیکتر، روانتر و آسانتر خواهد کرد.
نکات تکمیلی بحث
باتوجهبه اینکه در ساحت عمل، الان بهعنوان دبیر کل، مجمع مجالس آسیایی از اورآسیا، روسیه تا اقیانوسیه، نیوزیلند و استرالیا را در حوزه دیپلماسی پارلمانی پوشش میدهیم، بهنظرم آمد که این مطالعات نظری و میدانی میتواند پاسخگوی بسیاری از این ابهامات و شبهات باشد. بنده فقط بهطور خلاصه بگویم که اگر آن بایدها و نبایدهایی که در سیاست نگاه به شرق مطرح شد، اگر به آن الزامات، مقدمات و پیششرطهایی که بیان کردم، توجه بشود، قطعاً مسیر جدیدی را پیش روی سیاست خارجی کشور و تأمین منافع ملی ایران قرار خواهد داد. البته، باید در یک فضای اندیشکدهای، حوزههای آکادمیک ما که راهبران، لوکوموتیو و موتور محرکۀ سیاستگذاری ملی ما هستند، در نشستهای تخصصی، بیشتر به این حوزهها بپردازند و نظام مسائل سیاست خارجی ما در حوزۀ نگاه به شرق باز شود. الان در این دولت، بحث سیاست همسایگی، سیاست آسیایی و سیاست نگاه به شرق مطرح شده است؛ اگر خواسته باشیم به یک بازۀ زمانی چهارسالۀ یک دولت بسنده کنیم، قطعاً نگاه مقطعی خواهد بود. ما در حوزۀ روابط خارجی، اصلی بهنام اصل «استمرار در تغییر» داریم، یعنی موضع ایالت متحده آمریکا نسبتبه ما با چرخش سیاسی در این کشور که دموکرات یا جمهوریخواه بیاید تغییر نمیکند، چون بهاصطلاح اصل «استمرار در تغییر» است، یعنی اینها حتّی اگر تاکتیکهایشان تغییر بکند، چون سیاست ثابتی را در ارتباط با ما تعریف کردهاند، موضعشان نسبت به ما تغییر نمیکند. ازاینرو، ما هم لازم است با مناطق مختلف جهان این «استمرار در تغییر» را داشته باشیم؛ حوزۀ سیاستگذاری کلان، حوزۀ استمرار است. سیاست نگاه به شرق و سیاست متوازن در روابط خارجی مستلزم همان الزاماتی است که بهعنوان پیششرطهای این سیاست مطرح شد. همچنین باید و نبایدهایی که باید الان به آن توجه کرد.
مضافبراین، در گام دوم انقلاب اسلامی بر این باورم که ما باید «دیپلماسی مردمپایه» را هم به خدمت بگیریم که من آن را «دیپلماسی مکمل» مینامم. ما در حوزۀ روابط خارجی عمدتاً همین دیپلماسی دولتپایه را که قوۀ مجریه متولیاش هست، داریم، درصورتیکه ظرفیتهای حاکمیتی مثل دیپلماسی پارلمانی، دیپلماسی حقوق بشر و دیپلماسی قضایی را داریم که میتواند بارهای برزمینماندۀ دیپلماسی دولتی را پوشش بدهند. علاوهبرآن، در حوزههای غیرحاکمیتی و مردمی، ما ظرفیتهایی مثل دیپلماسی علم و فنّاوری داریم که با پایش، نظارت و حمایت حاکمیت میتواند در عرصۀ روابط خارجی حضور داشته باشد. درحقیقت، دانشگاهها و استادان خودشان یکی از ارکان دیپلماسی مردمپایه، دیپلماسی دانشگاهی و دیپلماسی علم و فنّاوری هستند. اگر ما خواسته باشیم در سیاست خارجی نگاه به شرق را درنظر بگیریم، فقط نمیتوانیم به حوزۀ دستگاههای اجرایی حاکمیتی بسنده بکنیم، باید همۀ حوزهها را بسیج بکنیم. در دو سالواندی گذشته، در آخرین دیداری که استادان دانشگاهها محضر رهبر فرزانۀ انقلاب اسلامی داشتند، توفیقی حاصل شد که بنده بهعنوان معلم دانشگاه تهران، دقایقی با ایشان صحبت کنم. در بحث حوزه بینالمللِ گام دوم انقلاب اسلامی همین را بیان کردم که ما باید این ظرفیتها را شناسایی، بازتعریف و بهخدمت بگیریم؛ تنوعبخشی به ابزارهای دیپلماسی بسیار مهم است؛ الان حوزۀ سازمانهای مردمنهاد یعنی دیپلماسی سازمانهای مردم نهاد و دیپلماسی رسانهای، دو رکن مهم سیاست خارجی است. ما در سیاست همسایگی، سیاست آسیایی و سیاست نگاه به شرق، از این ظرفیتها چقدر میخواهیم استفاده کنیم؟
بههرحال، انواع و اقسام دیپلماسی تعریفشدنی است؛ از سیاست گردشگری خارجی ما که بر پایه دیپلماسی گردشگری است تا حوزۀ دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی علم و فنّاوری، دیپلماسی تجاری، دیپلماسی اقتصادی، دیپلماسی رسانهای و دیپلماسی ورزشی باید بازتعریف شوند. الان شما ببینید یک بازی تیم ملی ما چقدر مؤثر است، الان خوشبختانه اولین تیم آسیایی هستیم که به جامجهانی راه پیدا کردیم. ما چقدر برای جام ۲۰۲۲ قطر که در همسایگی ما هست، سیاست تعریف کردیم؟ این سیاست نگاه به شرق فقط یک شعار نیست یا سیاست همسایگی فقط یک شعار نیست، باید اینها را عملیاتی کرد و ما میتوانیم از این فرصت بهعنوان دیپلماسی عمومی خیلی استفاده بکنیم. اما متأسفانه این خلأها کاملاً مشهود است و نگرانی من از سیاست نگاه به شرق نیست، نگرانی من از این است که ما نگاه به شرق را با الزامات و مقدماتش درست تبیین و اجرا کنیم و لوازم کار را فراهم کنیم تا بتوانیم بهرههای آن را در اقتصاد ملی خودمان، در تحکیم پایههای ملی خودمان و در ارتقا جایگاه ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ایران اسلامی در منطقه و جهان استفاده کنیم. درواقع، اگر قرار باشد شعاری مطرح شود، بعد آن را جناحی کرده، تصفیهحساب سیاسی بکنیم، یعنی این بگوید تو غربی هستی آن بگوید تو شرقی هستی، دراینصورت چیزی عاید منافع ملی ما نخواهد شد.
ازاینرو، اساساً بازتعریف توانهای ملی ما در عرصۀ سیاست خارجی و روابط بینالملل بسیار مهم است و سیاست نگاه به شرق در نسبت با شعار کلیدی نه شرقی و نه غربی این فرصت را فراهم میکند که یک دور دیگر چهار دهۀ گذشته را در گام اول انقلاب اسلامی در روابط خارجی بازخوانی، راهرفته را آسیبشناسی و وضعیت موجود را تحلیل کنیم و همچنین هزار راه نرفتهای که پیشروی سیاستگذاران، قانونگذاران، مجریان و برنامهریزان ما قرار دارد بهدرستی با آیندهنگاری و آیندهپژوهی روشن کنیم که این وظیفه حوزۀ آکادمیک است. امیدواریم دستگاههای اجرایی هم به این مباحث و گفتوگوها کمک کنند و از خروجیهای این مباحث استفاده کنند و این نشستهای هماندیشی تاحدزیادی بتواند هم به ابهامهای ایجاد شده در فضای مجازی و هم به شبهات جامعۀ دانشگاهی بهویژه دانشجویان پاسخ دهد. ازسویدیگر، اگر هم اشکالاتی وجود دارد، با نقد و نظر منتقل شود و انشاءالله دستگاههای اجرایی ما هم برای این حوزه گوششنوایی خواهند داشت.
جمعبندی
رویکرد من در بحث، یک رویکردی به مباحث سیاست خارجی بود، یعنی رویکردهای فقهی و تاریخی نسبتبه بحث مطرح نشد، چون هر کدام از اینها مباحثی دارند. ما بهویژه در حوزۀ فقه روابط بینالملل اصولی داریم که مبیَّن این چارچوب نظری و فکریمان در تدوین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هست. امیدوارم در محیط دانشگاهی فرصتهای هماندیشی و نقد و نظر را فراهم بکنیم تا فارغ از دغدغههای یومیۀ رسانهای و فضای تحمیلشدۀ به اندیشهها در دنیای مجازی، بتوانیم با رویکردی علمی این دیدگاه را مطرح و تبیین کنیم که اینها به حیات و منافع ملی ما گره خورده است. قطعاً هر میزان که ما بتوانیم در این عرصه تبیین کنیم و به شبهات محتمل پاسخ داده شود، این در مسیر منافع آحاد شهروندان کشور و ایران عزیز اسلامی است و طبیعتاً در مسیر اجماعسازی ملی برای تحقق اهداف کمک خواهد کرد. برایناساس، قطعاً برای رفع شبهه و پرسشی که نسبتبه یکی از شعارهای محوری انقلاب اسلامی -که الان در فضاهای مختلف عمدتاً مجازی و در برخی از نوشتهها و جلسات مطرح شده است- بازخوانی و بهروزرسانی این شعار در شرایط جدید یکی از ضرورتهایی است که بهنظر میآید در حوزۀ تبیینی مبانی فکری انقلاب اسلامی و نظام برآمده از انقلاب با الگوی مردمسالاری دینی مورد توجه است. بههرحال، در این بحث تلاش کردم بهطور اجمالی برخی از گزارههای لازم را مطرح کنم و نسبتی را در بحث با این شعار محوری داشته باشیم و ببینیم در گام دوم انقلاب اسلامی و در دهۀ پنجم انقلاب که الان لازم است ما نگاهی نو به سیاست خارجی جمهوری اسلامی در عرصههای منطقهای و بینالمللی داشته باشیم، «سیاست نگاه به شرق» چه نسبتی با اصل «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» -که در مبارزات ملی ما مطرح شد- و بر این پایه قانون اساسی ما، فصل سیاست خارجی را بهعنوان سند بالادستی در اختیار ما قرار داده است، دارد؟
امیدوارم همکاران و خانوادۀ بزرگ علومسیاسی در دانشگاه رازی -که قطعاً یکی از قطبهای علمی کشور در این حوزه است- در حوزه سیاست همسایگی کشور و استانهای غربی ما، محور ارتباط با حوزۀ مدیترانه، عراق و همسایگان حوزۀ عربی باشند. همچنین، در سطح ملی، از دیدگاههای این عزیزان که ارتباط مستقیمتری با حوزههای همسایگی دارند، استفاده کنیم، یعنی مطالعات مربوطبه کُل ۱۵ استان مرزیمان در آب و خاک را از تهران تمرکززدایی کنیم، چراکه ایران فقط تهران نیست. ایران ۳۱ استان است، ایران هزار شهر است، ایران ۳۱ مرکز استان است، دانشگاه مادری است که بهقطع صاحبنظران این حوزه حرف زیادی برای گفتن دارند. حتّی حوزههای علوم پایه، فنیمهندسی، حوزههای علوم پزشکی هم قطعاً در این حوزه نظراتی دارند. امیدواریم که آن اجماعسازی رخ بدهد و ما بتوانیم در حوزۀ عمل هم این اجماعفکری را پشتوانۀ حرکتمان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار دهیم.
بخش پرسش و پاسخ (پرسشها خلأصه شده است)
دکتر عباس حاجزینالعابدینی: در بحث سیاست خارجی گفته میشود غرب بهویژه آمریکا با اصول، مبانی فکری، نظری و اعتقادی جمهوری اسلامی مشکل مبنایی دارند، یعنی حتّی اگر ایران در بحثهای مختلف تاکتیکی از مواضع خود کوتاه بیاید، در نگاه کلی، آمریکاییها نمیتوانند با جمهوری اسلامی سازش داشته باشند، بدینمعناکه بازهم با آن اصول اعلامشدهای که در قانون اساسی در بحث سیاست خارجی مطرح هست و حتّی بحثهای داخلی ما مشکل دارند. الان پرسش اینجاست که آیا در شرق بهخصوص دو قدرت مطرح چین و روسیه هم در مباحث مبنایی با ما مشکل دارند یا آنها از این جهت با غرب متفاوتند؟
دکتر مجیدی: به نکته بسیار مهمی اشاره کردید؛ شاید قبل از دهۀ ۸۰ که مباحث هستهای هم داشت اندکاندک مطرح میشد، همانموقع هم خودِ ما مینوشتیم و میگفتیم که آیا اساساً مشکل آمریکا و همراهان اروپاییاش و بهاصطلاح غرب با ما سر پروندهای مثل هستهای است یا نه، مسائل دیگری وجود دارد؟ من اصطلاحاً چهار تا «پُتک» یا چهار تا «پ» یعنی «پروندۀ هستهای»، «پروندۀ حقوق بشر»، «پروندۀ تروریسم»، «پروندۀ فلسطین» و مسائلی ازایندست را مطرح میکردم. درمورد آمریکا همانطور که شما اشاره کردید، مشکل مبنایی است، یعنی اینها با اساس جمهوری اسلامی مشکل دارند، لذا دعوای اصلی در گفتوگوها با غرب همین مسئله است و ما از میز مذاکره وحشت نداریم. لازم است تاریخ را بازخوانی کنیم و بپرسیم که اساساً چه کسی در ۵ اردیبهشتماه ۱۳۵۹ رابطه را با ما قطع کرد؟! بههرحال، اینکه آمریکاییها این میز مذاکره را به میز محاکمه تبدیل کنند و بگویند که چرا شما انقلاب کردید؟ چرا استقلال آزادی مطرح میکنید؟ چرا نه شرقی نه غربی میگویید؟ چرا نظم منطقهای را آنگونه که ما میگوییم، شما پیگیری نمیکنید؟ چرا الگوی مردمسالاری دینی را درمقابل لیبرال دموکراسی مطرح کردید؟ و چرا چرا چرا؟ اینها یکسری پرسشهای بنیادین هست که الان هم در گفتوگوی با غرب دقیقاً همین نکتهها مطرح است، یعنی اگر بناست اتفاقی روی بدهد، باید این موضوع، مبنایی مطرح شود. البته، در گفتوگوهایی که با آمریکاییها هست، اینها میگویند ما بهدنبال تغییر رژیم (regime change) و چنین مباحثی نیستیم، ولی درعمل اقداماتی که انجام میدهند به شکل همان چراهایی است که بیان کردم. بنابراین، اینها خطوط قرمزی است که در هر نوع گفتوگو و روابطی مبناست، سیاست خارجی ما مبتنیبر این اصول بنیادین هست و قطعاً در گفتوگوها باید به آن توجه شود.
دربارۀ چین و روسیه هم که مطرح کردید، ما الان چنین مسائلی را نداریم، اتفاقاً در حوزههای سیاسی و ایدئولوژیک در چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی، اگرچه چالشها و جریانهای مارکسیستی در شکل حرکتهای چپ وابسته به اتحاد جماهیر شوروی وقت و حرکتهای «مائوئیستی» (Maoist) وابسته به چین در کشور خود ما هم داشتیم، دولتهای حاکم بر این کشورها در مسکو و پِکَن آنچه حداقل در این دوسهدههای که بعد از جنگ تحمیلی و چند سال بعد هم با فروپاشی نظام دوقطبی همراه شد و روسیۀ نوین جایگزین شوروی شد یا با چینیها، ما این مباحث را نداشتیم. البته، اگر در مباحث مبنایی با چین و روسیه هم دچار مشکل بشویم، آنها هم برای ما هیچ فرقی با آمریکا، فرانسه و بریتانیا ندارند، چون اینها «خطوط قرمز» (read line) ما هست که طبیعتاً همانطورکه در یک موضع و موقف برابر وارد گفتوگو و اتحادها میشویم، از اتحادها هم خارج میشویم. پس، اگر کسی مبادی و مبانی ما را به چالش بکشد، آن کس چه شرق باشد چه غرب، قطعاً هیچکس برتابیده نمیشود، چراکه اینها مبانی ما هستند. در چارچوب مبانی فکری نظام و اصول بنیادین، ما هم نسبتبه این دولتها همین بحث را داریم، یعنی بحث دخالتنکردن در امور داخلی این کشورها هم مطرح است. درواقع، یکی از اصول بنیادی پیمانها و ائتلافهایی مثل «شانگهای» «اتحادیه اقتصاد اورآسیا» یا در آینده اگر «بریکس» هم عضو بشویم، همین است، یعنی با پذیرفتن جمهوری اسلامی، پذیرفتن جمهوری خلق چین، جمهوری فدراتیو روسیه، جمهوری برزیل، جمهوری آفریقای جنوبی و جمهوری هند وارد گفتوگو میشویم. درمورد همسایگان هم همین موضوع صدق میکند، چون اینها از اصول مسلم قانون اساسی ماست که حتّی تأکید میکند ما در امور داخلی کشورها دخالت نمیکنیم. البته، اگر مثلاً از «حرکتهای آزادیبخش» حمایت میشود، چون اینها بحثهای حمایتیِ فکری است. در بحثهایی مثل بحرانهای منطقهای سوریه و عراق که جریانات تکفیری و داعش و مانند آن شکل گرفت، دولتهای حاکم در حوزههای مختلف دعوت کردند و اگر حرکتهای جهادی کسی مثل شهید بزرگوار سلیمانی نبود که توانست با بسیج امکانات منطقهای، این جریان خشونت و تکفیری را سرکوب کند، این بحران نهتنها غرب آسیا بلکه کل آسیا، اروپا و آمریکا را درنوردیده بود. بنابراین، در پرسش مطرحشده درمورد مباحث مبنایی جمهوری اسلامی، باید گفت هیچ فرقی بین شرق و غرب وجود ندارد، چون اینها چارچوبهای بنیادین سیاست خارجی ماست که مبتنیبر اصول مسلم انقلاب اسلامی است.
دکتر محمّدسجاد صیدی: بنده، به مباحث الان نقدی اساسی دارم، چون مبتنیبر شعار اولیۀ انقلاب یعنی «نه شرقی نه غربی» معتقدم ما نباید نگاهمان به شرق و غرب باشد، بلکه باید به خویشتن باشد بهطوریکه با خودشناسی و توانمندسازی ساختارهای داخلی خودمان، دیگران (شرق و غرب) ما را ببینند. ازطرفدیگر، ازآنجاکه طبق قاعده، قدرتهای بزرگ، قدرتهای کوچک را میبلعند، بهنظرم سیاست نگاه به شرق هم نمیتواند دوای دردهای ما باشد و شعار اولیه انقلاب، شعار درستی است که باید محقق شود.
دکتر مجیدی: بحثی را که من مطرح کردم ناظر به حوزۀ روابط خارجی است و بحث خودشناسی و اتّکابهخود که شما بیان کردید یک سلسلهمباحث فکری و فلسفی دارد که الان جای بحث نیست، اما قطعاً باید بر این پایه، اتّکابهخود و به ظرفیت خود و خوداتّکایی موردِتوجه باشد. من بیانی از امام را که فکر کنم مربوط به ۱۱ شهریورماه ۱۳۶۰ بود، مرور میکردم ایشان میفرمودند: ما نه با آمریکا کار داریم و نه با شوروی، ما خودمان هستیم. پس، وقتی گفته میشود با همۀ دولتها رابطه داشته باشیم، منظور رابطۀ دوستانه و نه ارباب و رعیتی است، چون ما چنین روابطی را نمیخواهیم، ما میخواهیم اینطور باشیم که نه ظلم کنیم و نه زیر بار ظلم برویم. آقای دکتر صیدی بحث خودشناسی را بیان کردند، همانطورکه میدانید اصطلاح «نه شرقی نه غربی» یک بنیاد قرآنی هم دارد که به دوستان توصیه میکنم دراینرابطه به تفسیر زیبای علامه طباطبایی (ره) از آیه شریفۀ ۳۵ سورۀ نور مراجعه کنند. درواقع این نکتهای که آقای دکتر صیدی به آن اشاره کرد که «نگاهِ بهغیر» جواب نمیدهد و باید به خودمان برگردیم، تفسیر همین آیه هست که عدمکفایت شرق و غرب، ویژگی این درختی است که از آن یاد میشود که به منبع نور متصل است و به شرق و غرب توجه و وابستگی ندارد. اما این بیان فکری و فلسفی باید در حوزۀ روابط خارجی و سیاست خارجی ترجمۀ میدانی بشود. برایمثال، در حوزۀ اقتصادی بیش از یک دهه است که مقام معظم رهبری (مدظله) سیاست کلان «اقتصاد مقاومتی» را مطرح کردهاند، ولی اقتصاد مقاومتی نگفته است که فقط درون مدنظر باشد، بلکه درونزایی و بروننگری گفته است. یعنی، ما نمیخواهیم که دروازهها را ببندیم! دور کشور دیوار بکشیم و بگوییم ایها الناس! ما خودمان مستقل هستیم، ما خودمان تولید میکنیم، خودمان میخواهیم مصرف بکنیم؛ نه! انقلاب اسلامی و نه اساساً انقلابهای اجتماعی بزرگ جهان اینگونه نیستند، کمااینکه در انقلابهای دوران مدرن مثل انقلاب فرانسه، روسیه، چین و الجزایر پیامشان عالمگیر بوده است. ما بخواهیم یا نخواهیم در شرق و غرب عالم این پیام شنیده شده است و باید حضور داشته باشیم. اگر بناست حضور منفعلانه باشد، طبعاً این روابط هم همینگونه وابسته خواهد بود، ولی ما با شرق و غرب عالم کار داریم. چون انقلاب اسلامی بر پایه تفکرِ دینی ظهور پیدا کرده که پیامش جهانشمول و عالمگیر است. این پیامهایی که ما داریم خاص خود ما نیست، بله! ما در این مرحله که به تعبیر مقام معظم رهبری (مدظله) مرحلۀ خودسازی فردی و جامعهپردازی است و در مسیر تمدنسازی هستیم، قطعاً باید یک چشماندازی برای روابط با حوزههای مختلف تمدنی و فرهنگی داشته باشیم. این بنیان خودشناسیای که آقای دکتر صیدی هم اشاره کردند؛ قطعاً همینگونه است و مبادی فکری و فلسفی ما نیز همین را میگوید. البته، فرصتی نشد که این موضوع را از این منظر باز بکنم، چون فعلاً بحث سیاست خارجی مطرح بود؛ اینکه حالا مفید است یا مفید نیست ما باید بنشینیم با هم بحث بکنیم که میخواهیم با دنیا و روابطمان با جهان چه بکنیم؟ آیا دنیا فقط غرب است یا فقط شرق، فقط شمال یا فقط جنوب است؟ لازم است یادآوری کنم که اولِ انقلاب ما فقط با دو کشور قطعرابطه کردیم، البته ما رابطهمان را با آمریکا قطع نکردیم، بلکه آمریکا با ما قطعرابطه کرد و بعدازاینکه آمریکا رابطهاش را با ما قطع کرد، امام خمینی (ره) فرمودند: این رابطۀ گرگ و میشی خوب است که قطع باشد. ولی ما تنها با دو رژیم رابطه را قطع کردیم، یکی رژیم «آپارتاید آفریقای جنوبی» بود که مبارزات استقلالخواهی و ضدنژادپرستی به رهبری امثال کسانی مثل «نلسون ماندلا» به ما جواب داد و الان با آفریقای جنوبی بهترین رابطه را داریم. دیگری هم «رژیم صهیونیستی» است؛ رژیم کودککُش، غیرمردمی، آپارتاید و دستنشاندهای که وارد منطقه شده است و مثل یک غدۀ سرطانی برای منطقۀ ما یک مشکل شده است. یعنی اگر این رژیم صهیونیستی نبود، غرب آسیا یکپارچه بود، اما آمدند این را کاشتند تا اینکه سیاست معروف «تفرقه بینداز و حکومت کن» (Devide and rule) یا (فَرِّق تَسُد) را بهکار ببرند و بین ما جدایی بیندازند. لذا، ما با همه یعنی شرق و غرب عالم میخواهیم تعامل داشته باشیم، ولی این تعامل بر پایۀ نگاه درونزای خودمان، خوداتّکایی و با اتّکا به منابع داخلی است که البته تعامل در عرصههای بینالمللی را هم دربرمیگیرد. چون همه چیز اقتصاد نیست، باید در حوزههای فرهنگ، اندیشه، ارتباطات مردمی و دیپلماسی عمومی با مردم جهان کار کنیم. بنابراین، اینکه بخواهیم بهطورکلی بگوییم که نگاه به شرق جواب نمیدهد، بنده میگویم که نگاه به هیچجا جواب نمیدهد، یعنی اگر فقط خواسته باشیم بهدست دیگران نگاه کرده و خودمان را فراموش کنیم؛ باید گفت که «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبُه» خلأصهداستان ماست و این خودشناسی و خداشناسی است که در روابط خارجی به ما کمک میکند که بر پایۀ داشتههای خودمان روابط داشته باشیم.
علاوهبراین، شما اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی را ملاحظه بفرمایید! پایههای نظام را که بیان میکند همان اصول اعتقادی پنجگانه ماست و یک اصل حقوق بشری هم هست. بعد راههای وصولی به اهداف نظام را که بیان میکند میگوید: الف) اجتهاد برپایۀ کتاب و سنت، یعنی همین نگاه به درون ب) استفاده از علوم و فنون پیشرفتۀ بشری و تلاش در جهت پیشبرد آنها؛ یعنی خودمان را از تولیدات علمی جهان محروم نمیکنیم، کمااینکه مقام معظم (مدظله) بارها گفتند: «ما از شاگردی اِبایی نداریم، خجالت نمیکشیم، ولی همیشه هم نمیخواهیم شاگرد بمانیم.» باید درنظر داشت که لازمۀ استاد شدن، شاگردی است، «اُطلُبوا العِلمَ ولَو بِالصِّینِ» (دانش را طلب کنید گرچه در چین باشد) که این بیان بزرگ پیامبر عظیمالشأن (ص) در باب دیپلماسی علمی ماست، یعنی ما خودمان را محروم نمیکنیم. لذا، فرمایش شما را اینگونه برداشت میکنم که، بله! باید خودشناسی و اتّکا بر پایههای درونی و خوداتّکایی اساس باشد، ولی این نافی ارتباط با دیگران برای حوزههای فکری، فرهنگی، تمدنی، اقتصادی و فنّاوری نیست.
دکتر رحمان حریری: در ابتدا از فعالیتهای علمی دکتر مجیدی بهویژه در بحث بومیسازی مسائل مربوط به خاورمیانه قدردانی میکنم. اما پرسش بنده این است که براساس «تله توسیدید» (Thucydides Trap) که «گراهام آلیسون» مطرح کرده است، وقتی قدرتی نوظهور، یک ابرقدرت را به چالش میکشد، در پی آن جنگ رخ میدهد؛ (طبق مطالعۀ آلیسون در طول تاریخ، ۱۲ مورد از این مدل به جنگ ختم شده است). در شرایط کنونی هم وضعیت مشابهای بین آمریکا (قدرت هژمون) و چین (قدرت نوظهور) پیش آمده است، ازطرفیهم بهنظرم سیاست نگاه به شرق یعنی موازنۀ قوایی که ما واقعاً دربرابر غرب به آن نیاز داریم، سیاست درستی است، ولی طبق تلۀ توسیدید اگر جنگ سردی بین این دو قدرت رخ بدهد (کمااینکه الان شروع شده است)، مواضع ما در قالب نگاه به شرق چه باید باشد؟
دکتر مجیدی: هنر دیپلماسی این است که گرفتار این تلهها نشود. حالا کاری را که شما از آلیسون و دیگران به آن اشاره کردید یا کتاب «ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ» را که «پل کِندی» نویسنده و مورخ انگلیسی دانشگاه آمریکا نوشته است، توصیه میکنم دوستان مطالعه کنند. البته، همه آثار کِندی جالب است، ولی وقتی او کتاب «ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ» را در دهۀ ۹۰ میلادی نوشت که من مشغول دوره دکتری در فرانسه بودم، خیلی سروصدا بهپا شد که آقا! این میگوید آمریکا سقوط میکند. این نویسنده گفت که من دارم تجارب را به شما میگویم، چون زمانی هلند، پرتغال، فرانسه و بریتانیا [در رأس قدرت] بودند و آمدند و رفتند. اگر شما در ارزیابی خودتان به این دادهها و نکات دقت نکردهاید، قطعاً بدانید که اوجی دارید و بعد هم پایین میآیید. البته، تاریخ هم نشان داده است که پیچها و نقاط عطف تاریخیای وجود دارند که تمدنسوز و تمدنساز هستند و هنر این است که ما بتوانیم در توازنی که ایجاد میکنیم، درگیریهای این دستی را مدیریت کنیم که حالا نمیخواهم خیلی هم بگویم «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین» خودمان را از این منازعات دور کنیم. همچنین، در مسیر بلند تمدنسازیای که شروع شده است و انشاءالله انقلاب اسلامی این حرکت را راهبردی خواهد کرد، قطعاً در حوزههای راهبردی و تاکتیکی این قدرتِ مانوری است که باید در دستگاه دیپلماسی باشد و توازنی ایجاد کند. این را هم باید درنظر داشت که نگاه به شرق بهمعنای اینکه همۀ تخممرغها را در سبد شرق میگذاریم نیست، کمااینکه نگاه به غرب نباید این میبود، چون جهان فقط چند کشور غربی نیست و امروز هم صرفاً غرب یا شرق مطرح نیست، چراکه شمال و جنوب هم هست، یعنی به عدد خلائق نظر وجود دارد و به عدد مناطق هم قدرت وجود دارد.
همچنین، درباره بحث دیگر یعنی بومیسازی موضوع خاورمیانه که آقای دکتر حریری مطرح کردند، باید یادآور بشوم که ما در این ۳۰ سال تلاش کردیم تا یک مقدار کمک بکنیم که نگاهی بومی منطقهای به موضوع داشته باشیم، چون تا کی قرار است غربیها برای ما بگویند که شما خاورمیانه، خاور نزدیک یا خاور دور هستید؟! برای مای غرب آسیایی که در تهران، کرمانشاه، بیرجند، مشهد، بجنورد، اصفهان و شیراز نشستهایم، غرب آسیایی یعنی ما در مجاورت با شرق آسیا و شمال و جنوب آسیا هستیم، اما کسی که در پاریس و لندن نشسته میگوید تا مدیترانه، خاور نزدیک و از مدیترانه تا افغانستان خاورمیانه است. الان، فرض کنید ما همین حرف را در حوزههای علمیه آن زمان به استادانمان در فرانسه میگفتیم که من در تهران بنشینم و بگویم از تهران تا مدیترانه باختر نزدیک، از مدیترانه تا آتلانتیک باختر میانه، از فراآتلانتیک هم، باختر دور میشود یعنی، (Near West, Middle West, Far West) البته، این ادبیات هم تاحدی جاافتاده است، اما تعبیر خاور دور، خاور نزدیک و خاورمیانه درست نیست، چون دور از کجا؟ و نزدیک به کجا؟
بههرحال، هنر ما غرب آسیاییها و آسیاییها این است که یک نگاه مکملیتی به شرق و غرب آسیا داشته باشیم که شرق آسیا تکنولوژی و سرمایه دارد و غرب آسیا هم دارای منابع عظیم مواد خام است و کشورها هم برای توسعه، عمران و آبادانی خودشان از این فرصتها استفاده کنند. همچنین، در تفرقهافکنی و جنگهای تحمیلی که آمریکا بهدنبال آن هست و پیمانهایی که دارد شکل میدهد توجه داشته باشید که در دوران پسابریکسی که بریتانیا خارج شد و جنبۀ آتلانتیکی را قوی کرد، اینها آمدند سر فرانسویها کلاه گذاشتند، یعنی آن قراردای را که برای خرید ۵۰ زیردریایی فرانسوی منعقد شده بود، استرالیا با فشار آمریکا و بریتانیا قطع کرد و یک پیمانی را بهنام «آگوس» که متشکل از استرالیا، بریتانیا و آمریکا هست در حوزۀ آرام شکل دادند. بنابراین، آمریکاییها طرحهایی دارند و قطعاً نخواهند گذاشت و اجازه نخواهند داد که چین آن جایگاه اصلی خودش را پیدا کند. ممکن است جنگهایی را تحمیل و تلههایی را هم ایجاد کنند، اما ما باید در مسیر تأمین منافع ملی و اهداف ملی خودمان تعاملات را طوری ساماندهی کنیم که در این ورطهها نیفتیم ضمن اینکه یک توازنی را هم با شرق و غرب عالم و هم با شمال و جنوب برقرار کنیم.
سخنان پایانی دکتر مجیدی: از همه دستاندرکاران حوزه معاونت فرهنگی که این نشست را ترتیب دادند و بزرگوارانی که در جلسه حضور داشتند تشکر میکنم. انشاءالله خداوند متعال به ما کمک کند تا از فضای معنوی ماههای پیشِ رو استفاده کنیم و در مسیر تبیین و تنویر افکار عمومی بهویژه جامعۀ عظیم دانشگاهی و دانشجویی تلاش کنیم. سربلند، تندرست و بهروز باشید!