نشست هماندیشی «انقلاب اسلامی و دانشگاه» - معاونت فرهنگی
نشست هماندیشی ویژه دانشگاهیان استان کرمانشاه با عنوان «انقلاب اسلامی و دانشگاه» روز دوشنبه ۲۴ بهمن ماه ۱۴۰۱ توسط معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی و با سخنرانی دکتر طهماسب علیپوریانی (عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی)، دکتر روح الله بهرامی (عضو هیئت علمی گروه تاریخ)، دکتر سجاد دادفر (عضو هیئت علمی گروه تاریخ) و دکتر فرزاد رستمی (عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی) در سالن فرهنگ و ادب دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه رازی برگزار شد.
در این نشست، دکتر علیپوریانی ضمن اشاره به اینکه آغاز هر حرکتی وقوف بر نداشتهها و نقصها است، بحث خود را با تمرکز بر مشکلات ارتباط بین دانشگاه و انقلاب اسلامی ادامه داد. او با بیان اینکه چه دوست داشته باشیم یا نه، انقلاب اسلامی با طرح مسائل اساسی در زندگی بشر مانند پرسش از هستی، پرسش از سعادت، پرسش از ممات و پرسش از حیات، به تنهایی به گستره تمام دانشگاههای ایران تولید معنا کرده است، گفت: «بنابراین میتوانیم از انقلاب هم به عنوان یک دانشگاه یاد کنیم و از این جهت دانشگاه باید ممنون انقلاب باشد که تلاش و کوشش کرده که مفهوم سازی کند. اما نکته اینجاست که دانشگاه به عنوان یک نهاد علمی دارای مشکلاتی است.
استقلال دانشگاه
دکتر علیپوریانی در ادامه گفت: «اگر از بیرون به نسبت این دو دانشگاه بنگریم رابطه آنها عموم و خصوص مطلق است، یعنی دانشگاه به عنوان یک سازمان در درون انقلاب شکل گرفت و به نظر بنده این مشکل آفرین شد. چرا؟ دلیلش را با یک مفهوم جامعه شناختی توضیح میدهم. آقای بوردیو در نظریه کُنِش روی مفهوم سرمایه تمرکز کرده و میگوید سرمایه آن دارایی است که هر شخص اعم از حقیقی یا حقوقی تلاش میکند که دیگران او را با آن بشناسند. حالا اگر بخواهیم بگوییم سرمایه دانشگاه چیست، همانگونه که مقام معظم رهبری نیز میگویند، تولید علم است. آقای بوردیو مفهوم دیگری را نیز تحت عنوان سرمایه نمادین اضافه میکند که طبق آن، چنانچه شخص حقیقی یا حقوقی مدعی انحصاری این دارایی باشد، از آن تحت عنوان سرمایه نمادین یاد میشود. تا جایی که من خواندهام هیچ برههای از تاریخ نیست که دانشگاه توانسته باشد در فراز کردن یک مقطع از تولید دانایی سرآمد باشد، مگر اینکه این سرمایه نمادین برایش پذیرفته شده باشد»
او مباحث خود را با طرح این پرسش ادامه داد که «چگونه میشود در کشوری که دانشگاه آن بعد از چهار دهه این همه افتخار را در کارنامه خود میبیند و در تولید علم از سرآمدان جهان است، در بسیاری از بحرانها، بدبختیها، فقرها و کاستیهایی که دارد دست و پا بزند؟!.»
او سپس توضیح داد: «به نظر من بلوغ دانشگاه در این چهار دهه شکل گرفته اما در دو نقطه متوقف شده است. این دو نقطه یکی تولید مقاله است و دیگری تولید مدرک؛ دانشگاه ما سنجش اساتیدش با مقاله است و سنجش دانشجویش با مدرک. اگر سوال این باشد که دانشگاهی که این همه مدعی تولید علم است چگونه نمیتواند از پس مسائل کشور بر بیاید؟ من این ناکامی را اینگونه پاسخ میدهم که ما روی کاغذ سرآمد تولید علم هستیم و ممکن است شاخصهای قابل توجهی داشته باشیم اما به جهت عملیاتی ناکامیم.»
دستاوردهای انقلاب اسلامی در آموزش عالی
دکتر دادفر با بیان اینکه شاید یکی از مهمترین دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران ایجاد زیرساختهای عظیم آموزش عالی در کشور و برقراری عدالت نسبی آموزشی بوده است به مقایسه سیاستگذاری نهاد علم و وضعیت آموزش عالی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: «از زبان آقای دکتر باقر طاهری نیا رئیس موسسه پژوهش و برنامهریزی عرض میکنم در قبل از پیروزی انقلاب که از ۱۷۷ هزار دانشجوی کشور ۸۰ درصد آن در تهران مستقر بود و تنها ۲۰ درصد در سایر مناطق کشور تحصیل میکردند اما امروز برعکس شده و این به واسطه گسترش عادلانه آموزش عالی در کشور است. آموزش عالی در بعد از انقلاب اسلامی از سالهای پایانی رژیم گذشته تا امروز ۵۰ برابر رشد داشته است و جمعیت دانشجویی زنان ۵۶ برابر رشد کرده که نشان از عدالت آموزشی برای خانم ها است. تعداد اعضای هیئت علمی خانم که قبل از انقلاب ۱۰۰ نفر بودند امروز به ۲۱ هزار نفر رسیده است. اینها گزارشی است که آقای دکتر طاهرینیا ارائه کرده جمعیت دانشجویی از ۱۷۷ هزار نفر، در برخی از سالهای تحصیلی به بیش از ۴ میلیون نفر افزایش پیدا کرده است. جمعیت اساتید که قبل از انقلاب کمتر از ۱۰ هزار نفر بود، امروز با احتساب اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی به نزدیک ۱۰۰ هزار نفر رسیده است. افزایش روحیه خودباوری، اتکا به نفس و تربیت نیروهای متخصص و مورد نیاز جامعه یکی از دستاورد های انقلاب اسلامی ایران است. همچنین، بیش از ۳۰ درصد از پزشکان ما در قبل از انقلاب از بنگلادش، فیلیپین و هندوستان بودند درحالی که امروزه بر اساس گزارشهای رسمی از ۵۳ کشور برای درمان به جمهوری اسلامی ایران مراجعه میکنند.»
رشد کمّیت؛ ضعف کیفیت
دکتر دادفر ادامه داد: «به هرحال دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران در حوزه آموزش عالی بسیار عظیم و شکوهمند است اما این به معنی نفی مشکلات نیست. یکی از چالشهای جدی که ما امروزه در بعد از انقلاب اسلامی در بخش آموزش عالی با آن مواجهیم عدم توجه به کیفیت آموزش و تضمین آن است. آن هم به واسطه غلبه الگوی بنگاهداری و درآمدزایی. این موضوع باعث شده مسئولیت اجتماعی، دانشگاه و سرمایه اجتماعیمان واقعا مخدوش شود. این سرمایه اجتماعی بر اعتماد و همبستگی تاکید دارد و با مسئولیت اجتماعی رابطه مستقیم و معناداری پیدا میکند. توسعه در آموزش عالی از نظر کیفیت متناسب با آن وضعیت کیفی که باید اتفاق بیفتد اتفاق نیفتاده است.»
شکاف محیط آموزشی با فضای کسبوکار
«نکته دومی که به نظرم نکته مهمی در بعد از انقلاب است بحث عدم توازن بین توسعه آموزش عالی و ظرفیت اقتصادی کشور است. نظریه پردازانی که در بحث توسعه کار میکنند همواره بر ضرورت سرمایهگذاری در منابع انسانی تاکید دارند و رشد سریع سرمایه مادی را به افزایش دانش و مهارتهای فردی وابسته میدانند. اما واقعیت این است که بررسی وضعیت موجود نشان میدهد که در ایران بین افزایش سرمایه انسانی و کاربرد سرمایه در توسعه اقتصادی کشور فاصله وجود دارد یعنی با وجود رشد فزاینده دانش آموختگان در کشور سهم نیروی انسانی دارای تحصیلات دانشگاهی در برابر جمعیت شاغل چیزی حدود ۱۰ درصد است. بخشی از سرمایه انسانی ما که همین فارغالتحصیلان دانشگاهها و توانمند، خلاق و نوآور هستند، دچار بیکاری و مجبور به مهاجرت میشوند. به طور کلی بین فضای آموزش و فضای کسب و کار جدایی درونی و واقعی وجود دارد.»
رشد نامتوازن رشتههای تحصیلی
دکتر دادفر با اشاره به تجربه ۵ ساله خود در برگزاری آزمون در سطح استان گفت: «رقابت اصلی دانش آموزان در کنکور سنوات گذشته برای ورود به رشتههای علوم تجربی به خصوص سه رشته پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی است و به رشتههای دیگر استقبال جدی وجود ندارد. این مسئله علاوه بر مشکلات حاشیهای که ایجاد میکند، وضعیت آموزش عالی را هم با چالشهای جدی مواجه خواهد کرد. نکته دیگر بحث رقابت در حوزه علوم تجربی است که گاهی اوقات ناسالم است و باعث شده که در حال حاضر گردش پول سالیانهای که ما در صنعت کنکور داریم، ۱۰ برابر بودجه پژوهشی کشور باشد.»
دیپلماسی آکادمیک
در ادامه نشست، دکتر رستمی به بحث دیپلماسی آکادمیک پرداخت و گفت: «با توجه به تحولاتی که امروز در دنیا اتفاق افتاده انقلاب اسلامی هم نیازمند بهروزرسانی استراتژیها و رویکردهایش است. مهمترین بحث این است که دانش آشکارترین ابزار عزت و افتخار کشور است؛ دانایی توانایی است، دنیای غرب به برکت دانش بوده که توانسته برای خود قدرتی کسب کند.»
سطوح اثرگذاری دانشگاه
از نظر دکتر رستمی کارکردهای انتقادی دانشگاه و کارکرد دانشگاه در حوزه عمومی در ۴ سطح مورد توجه است که عبارتند از آموزش، پژوهش، کار آفرینی و ارتباط با جامعه. او در ادامه گفت: «مسائل بینالمللی امروز ایجاب میکند که دانشگاهها بتوانند خودشان را با فرایندهای روز دنیا و مسائلی که امروزه از دهه ۹۰ تا به حال خیلی از مشکلات جامعه جهانی را از یک وضعیت امنیت ملی به امنیت جهانی تغییر داده سازگار کنند. خیلی از موضوعات در جهان نیازمند این است که ما منافع ملی را یک جاهایی در گستره منافع همگانی ببینیم مانند موضوعات زیست محیطی که طبیعیست رویکرد آکادمیک در این زمینه خیلی میتواند اثرگذار باشد.»
دیپلماسی علمی و مبانی آن
دکتر رستمی افزود: «اگر بخواهیم به جنگ مشکلات نوظهور برویم طبیعتا دانشگاه باید در رسالت خودش تجدید نظر داشته باشد.
نظریه پردازان اتفاق نظر دارند که دانش قدرت آفرین است. در دورهای قرار داریم که دولت ملی نمیتواند تمام سیاستهایش را بر روی رویکردهای سیاسی-نظامی سخت افزارانه متمرکز کند و عملا نسل چهارم سیاستهای خارجی امروز فعالیتهای نرمافزاری قدرت است. طبیعی است که امروزه بخش مهمی از دادههای تحلیلی سیاستمداران در دنیا برگرفته از اتاقهای فکر دانشگاه است. تعریف دیپلماسی در دو مسیر قابل شناسایی است. دیپلماسی مسیر یک دیپلماسی رسمی است که دولتها روی آن تاکید میکنند و دیپلماسی مسیر دو دیپلماسی غیررسمی و غیراداری میان اعضای گروهها یا ملتهای رقیب با هدف ایجاد استراتژی جهت تاثیر بر افکار عمومی و ساماندهی منابع انسانی و شیوههایی که منجر به از بین رفتن تعارضات شود. جایی که به دلیل وجود بحران در سیاست بینالملل فضای مذاکره و گفتگو بسته شود دیپلماسی علمی میتواند کارامد باشد. دیپلماسی علمی دیپلماسی بدون حضور دیپلمات است و عملا خیلی از دانشگاههای دنیا این را در سردیس اهداف راهبردی خودشان قرار دادهاند، چه در حوزه پژوهش و چه در دیگر حوزهها.»
رابطه علم و دیپلماسی
دکتر رستمی با بیان این که گاهی دیپلماسی برای علم است و گاهی علم برای دیپلماسی، توضیح داد: «در مورد اول دیپلماسی از علم پشتیبانی میکند. مثلا در سال ۱۹۸۵ «گورباچف» و «ریگان» برای اولین بار سر موضوع خلع سلاح با هم دیدار کردند. پیشنهاد شوروی به همتای امریکایی خودش این بود که مشترکا روی موضوعی کار کنند که سالهاست دانشمندان روسی تحقیق درباره آن را شروع کرده بودند و عملا یک همجوشی هستهای بین کنشگران اتفاق افتاد که بیشتر از اینکه با رویکرد امنیتی باشد یک رویکرد و استراتژی علمی بود. در مورد دوم علم برای دیپلماسی است. برای مثال امریکاییها بعد از جنگ عراق به دنبال این بودند که وجهه خودشان را با توجه به نقض هنجارهای بینالمللی که اتفاق افتاده بود را بازسازی کنند. آقای اوباما میگوید خیلی از نهادهای علمیشان در قالب یک رویکرد علمی محور مبادرت به پذیرش دانشجو از خاورمیانه میکنند و استراتژیها و چارچوبهای علمی لازم را به آنها آموزش میدهند و اعتقادشان این است که وقتی این دانشجوها به کشورهای خودشان برگردند میتوانند در تعیین سیاستگذاریها تاثیرگذار باشند.»
دیپلماسی علمی در ایران
دکتر رستمی در آخرین بخش از صحبتهای خود گفت: «جهان انجمنهایی مثل انجمن پیشبرد علم امریکا، انجمن پادشاهی انگلستان و دفتر مشاوره علمی-فناوری وزارت خارجه امریکا وجود دارند که عمدتا با هدف بازتعریف نگرشها نسبت به سیاستهای قدرتهای بزرگ فعالیت میکنند و جزء برنامه سیاسی کشورهای توسعه یافته بوده است.»
او سپس به وضیعت ایران در این زمینه پرداخت و افزود: «کشور ما در خیلی از حوزههای علمی جایگاه خوب و مطلوبی دارد. با این ظرفیت عظیم امروز ما نیاز به این داریم که تعاملات بینالمللی کشور در حوزه دانش اتفاق بیفتد. در دنیای امروز بر اساس برداشتها، نگاههای سازهانگارانه، سازهها و نگرشها، تصویر واقعیت به اندازه خود واقعیت مهم شده است و دانشگاهها میتوانند در رفع تدریجی سوء برداشتها در ارتباط با مقولههایی مثل ایرانهراسی در بحث توسعه علمی و مقابله با مشکلات نوظهور ورود کنند. دیپلماسی آکادمیک میتواند تاثیرگذار باشد. اسناد بالادستی کشور موجود است و در ارتباط با دیپلماسی علمی نیز مباحثی داریم ولی نیاز است که نقشه جامع تعاملات علمی را داشته باشیم.»
انواع نگاه نسبت به دانشگاه
آخرین سخنران نشست دکتر بهرامی بود که سخنان خود را با دستهبندی انواع نگاه به دانشگاه آغاز کرد که عبارتند از نگاه تاریخی و سیاستزده، نگرش دین محورانه و معناگرا که بیشتر بعد از انقلاب شکل گرفت، نگاه سکولار و معناگریز و نگرش قیاسی-تطبیقی که مربوط به نظام علمسنجی است و از بیرون آمده است.
او سپس افزود: «نگرش بعدی نگرشهای اکنونمحور است؛ نگرشی که طی آن ما فعلا وضعیت حال حاضرمان را میبینیم. از این نگرش استراتژی خوبی بیرون نمیآید و بیشتر دغدغههای فردی بر این نگاه حاکم است. اما نگاه آخر روش آیندهپژوهانه است که هم به گذشته و هم به حال و آینده نظر دارد. اگر این نگرش را نسبت به نهاد علم داشته باشیم توفیق بیشتری پیدا میکنیم؛ نگاه آیندهپژوهانه برای آرزوها و آمال و خواستهها برنامه میریزد و این برنامهها همان جهتگیریهاست که در علم وجود دارد. من با این نگاه همراه هستم.»
حیات علم و نهاد علمی در جامعه ایرانی
دکتر بهرامی به نقش عظیم ایرانیان در تولید دانش بشری اشاره کرد و گفت: «بهویژه بعد از اسلام با توسعه تفکر اجتماعی در اسلام نسبت به علم و آموزههای علمی، علم از حالت طبقانی و شاهانی در بدنه اجتماع آمد و با حوزه اجتماعی درگیر شد. در تاریخ ایران یک دوره داریم به نام دوره حیرت ایرانیها که در مقابل پیشرفت مغرب زمین ایرانیها دچار حیرت و شگفتی شدند. از زمان مرگ شاه عباس تا جدا شدن سرزمینهای شمال ایران دوره انحطاط حوزه مدنی جامعه ایران شروع شده است. در دوره فتحعلیشاه تا دوره امیرکبیر عصر اقتباس و تاسیس است و از تاسیس دارالفنون تا دانشگاه تهران عصر تثبیت نهادهای آکادمی در ایران است.»
او ادامۀ روند تغییرات جایگاه نهاد علم را چنین توضیح داد: «عصر بعدی تداوم عصر تثبیت با شیوهای فرمایشی است. در این دوره به فرموده محمدرضا شاه پهلوی دانشگاه رازی تاسیس شد. خانواده پهلوی نقش اساسی در تاسیس دانشگاه داشتند لذا بنیادهای علم از نظر ما منطبق با نیازهای اجتماعی مدنی نبود و خاستگاه اجتماعی نداشت. یکی از مشکلات جدی علم همین بههمخوردن خاستگاه اجتماعی آن بود. از اینجا بود که ما با عصری مواجه شدیم که عناصر دانشگاهی به خود آمدند و عصر خودآگاهی را شکل دادند .تکوین آگاهی آکادمیک از دوران نهضت ملی پس از شهریور ۱۳۲۰ شروع شد تا ۱۵ خرداد. از ۱۵ خرداد، با آغاز عصر تکوین نگاه انقلابی و دگرگونی در نهاد علم، نهاد علم نقش اساسی در جامعه ایفا میکند. گروهها و جریانهای متعددی از اساتید و دانشجویان از ۱۶ آذر با کشتاری که در دانشگاه اتفاق افتاد پیوند میخورند و میخواهند این حالت فرمودگی و نظارت قدرتهای استعماری بر دانشگاه را حذف کنند. لذا ابتدا با رویکرد ناسیونالیستی و بعد از آن با رویکرد انقلابی و دینگرا و معناگرا همراه شدند و به جنبش و حرکت عظیم انقلاب اسلامی پیوستند.»
مهمترین ویژگیها و مولفههای دانشگاه در پیش و پس از انقلاب
دکتر بهرامی در بخش پایانی صحبتهای خود به مقایسه دانشگاه پیش و پس از انقلاب پرداخت و گفت «دانشگاه در پیش از انقلاب از دوره قاجار تا سقوط پهلوی ماهیتی فرادستی، طبقاتی و جنسیتی، داشت. در دوره پهلوی ماهیت فرمایشی یافت و ماهیت سکولار و معنا ستیز و سیاستگذاریهای خاص ناسیونالیستی آن غلبه پیدا کرد. از دیگر ویژگیهای دانشگاه در پیش از انقلاب، وابستگی سیاستگذاریهای علمی و آموزشی به غرب بود.»
او افزود: «در پیش و پس از انقلاب دانشگاه با فقدان جایگاه اجتماعی مواجه است. برجستهترین دستاوردهای پس از انقلاب روح استقلالخواهی نهاد علمی است که البته هنوز ضعفهای جدی در این مسئله داریم. در حال حاضر در عرصه دانشگاه با سیاستزدگی مواجهیم اما دانشگاه به عنوان یک ماهیت ملی و مستقل در جامعه پس از انقلاب ظاهر شده است. دستاورد بعدی دانشگاه پس از انقلاب زدودن ماهیت سکولار و دینگریز از ماهیت علم و توسعه سیاستگذاریهای علم از نظر کمی و کیفی است. تاسیس دانشگاههای خصوصی و غیرانتفاعی و توسعه دانشگاه آزاد و توسعه نهادها و موسسات پژوهشی متعدد در کالبد انقلاب دستاورد دیگر انقلاب اسلامی است.»
در پایان نشست، دقایقی به بحث و پرسش و پاسخ درباره مسائل مطرح شده اختصاص یافت و اساتید به گفتگو در این باره پرداختند.