برگزاری چهارمین نشست کتابخوانی با عنوان «حسین بن علی ابوالشهداء» - معاونت فرهنگی
برگزاری چهارمین نشست کتابخوانی با عنوان «حسین بن علی ابوالشهداء»
چهارمین نشست از سلسلهنشستهای کتابخوانی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی، روز سهشنبه ۲۹ تیرماه سال جاری بهصورت مجازی برگزار شد. در این نشست، کتاب «ابوالشهداء حسینبنعلی (ع)» تألیف «عباس محمود العقاد» ترجمه «غلامحسین انصاری» توسط دکتر «تورج زینیوند» عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه رازی معرفی شد و مورد نقد قرار گرفت. متن این جلسه در ادامه آمده است.
معرفی مؤلف
در ابتدا، دکتر زینیوند به معرفی مؤلف پرداخت و گفت: « کتاب «ابوالشهداء حسینبنعلی (ع)» تألیف «عباس محمود عَقاد» چهره نامدار، متفکر، ادیب، شاعر، روزنامهنگار، فیلسوف (نه به معنای فیلسوف صاحب مکتب فلسفه)، صاحبنظر و منتقد است. عقاد از شخصیتهای استثنایی است که بنده شیفته سبک نوشتن و زندگی پرمشقت ایشان هستم، او بهخاطر مشکلات اقتصادی، بعداز ظهرها، بعد از مدرسه، کارگری میکرد. اگرچه او دارای مدرک دیپلم بود، بیش از ۸۰ اثر ممتاز دارد که شاید بیش از صدها بار تجدید چاپ شدهاند. او بعد از اخذ دیپلم با برخی از چهرههای سیاسی آشنا شد و به دلیل سبک نوشتن و زیبانویسیاش در روزنامه بسیار مهم «الأهرام» که آن موقع سردبیرهای تراز اول جهان عرب آن را اداره میکردند، قلم میزد. بعدها، این روزنامه با «محمدحسنین هیکل» به اوج رسید. عقاد در تحول شعر عربی نیز بسیار تأثیرگذار بود و دیدگاههای بسیار تازهای داشت. او همچنین شخصیتی سیاسی داشت، در روزگار او، سه حزب معروف «ملیگرایی»، «اصلاح ملی» و «امت» به ترتیب به رهبری «مصطفی کامل»، «شیخ علی یوسف» و «خودِ امت» در مصر حاکم بودند که عقاد به حزب امت پیوست.
معرفی کتاب
سپس، دکتر زینیوند کتاب حاضر را معرفی کرد و افزود: «کتابهای زیادی درمورد شخصیت و عملکرد امام حسین (ع) و حماسه حسینی نوشته شدهاست، اما «ابوالشهداء حسینبنعلی (ع)» یکی از آثار ماندگاری است که در سال ۱۹۴۵ برای اولین بار در مصر، در بحبوبه جنگ جهانی دوم و حوادث پس از آن، به چاپ رسید، یعنی زمانی که بسیاری از اندیشههای غربی وارد جهان اسلام شد و با موجی از اسلامستیزی مواجه بود. من معتقدم برخی از آثار مانند کتاب بینظیر «حسین وارث آدم» نوشته «دکتر علی شریعتی»که در جهان اسلام درمورد امام حسین (ع) نوشته شد، تاحدودی از این کتاب تأثیر پذیرفتهاند. عقاد با نوشتن این کتاب شهرت بسیاری پیدا کرد و مورد استقبال خیلی از ناشرها قرار گرفت. شما در این کتاب به دو دلیل هیچ منبعی نمیبینید: ۱- سبک نوشتن و تألیف در روزگار مؤلف اینگونه بود، ۲- خودِ عقاد در بسیاری از زمینهها صاحب اطلاعات بسیار وسیعی بود، یعنی خواننده با مطالعه آثار عقاد از عمق و گستردگیِ دانش او شگفتهزده میشود، برایمثال، یکی از نویسندگان جهان عرب، عقاد را «سوپرمن ادبیات عرب» میداند. همچنین «طه حسین»، ناقد معروف و نابینای مصری، وقتی که عقاد از دنیا میرود، درمورد ایشان میگوید: «مِثلُکَ لاتَمُوتُ» «مانند تو هرگز نمیمیرد.» اگرچه جسم شما از میان ما رفت، تو کسی بودی که اندیشههایت را بر زمانه ما تحمیل کردی.»
معرفی فصلهای کتاب
دکتر زینیوند همچنین هدف اصلی هر فصل را مطرح کرد و گفت : «این کتاب در ۱۰ فصل تألیف شده است، فصل اول درمورد «سرشت آدمها» است که از نگاه عقاد «امام حسین (ع)» نماد معناگرایی، حقیقتگرایی و معنویت و یزیدبنمعاویه نماد مادیگرایی، سودگرایی و منفعتطلبی است. در فصل دوم، عقاد به دشمنیها و اختلافات تاریخی و ریشهای بین دو قبیله بنیهاشم و بنیامیه میپردازد، او در فصل سوم نیز بین فضیلتهای امام حسین (ع) و رذیلتهای یزید مُقارنه و موازنه میکند و در فصل چهارم یاران امام حسین (ع) را با یاران یزید مقایسه میکند. عقاد در فصل پنجم هم به قیام امام حسین (ع) در مکه و حرکت ایشان در زمان حج و در روز عرفه اشاره میکند و در فصل ششم این سؤال را مطرح میکند که «آیا امام حسین (ع) به هدفش رسید؟» که ازنظر انگیزه و نتایج، عقاد، قیام امام حسین (ع) را مثبت ارزیابی میکند. او فصل هفتم را به کربلا اختصاص میدهد و در فصل هشتم به مسائلی که بعد از حادثه عاشورا رخ میدهد، میپردازد. ایشان فصل نهم را با این عبارت به پایان میرساند: «چه کسی در آن حادثه پیروز شد؟» و در فصل پایانی هم زیباییشناسی معنوی شخصیت بزرگ امام حسین (ع) را مطرح میکند.»
نکاتی درباره ترجمه کتاب
دکتر زینیوند درباره ترجمه کتاب افزود: « این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است؛ انتشارات «امیرکبیر»، ترجمه «غلامحسین انصاری» را در سال ۱۳۹۵ منتشر کرده است و بعدها هم انتشارات «اسلامیه» ترجمه را منتشر کرد. هر دو ترجمههای خوبی هستند، اما ترجمه آقای انصاری به متن نزدیکتر و خیلی زیباتر است. درواقع، اگر متن اصلی اثری بهخوبی ترجمه نشود، بار هویتی و معنایش را ازدست میدهد که آقای انصاری تاحدودی سعی کردهاست، بار معنایی را حفظ کند.»
بررسی محتوای کتاب
در ادامه، دکتر زینیوند با ذکر نقل قولهایی از کتاب حاضر، محتوای آن را بررسی کرد و گفت: «عقاد در مقدمه این کتاب جمله تأملبرانگیزی میگوید: «اَلبَشَریهُ لَاتَزَالُ فِی عطشٍ شَدید إِلی دِماءِ شُهداء» «بشریت همچنان به خون شهدا نیاز دارد و نسبتبه شهادت تشنگی زیادی دارد.» یعنی کشورهای اسلامی در روزگار ستم، استبداد و استعمار بهسرمیبردند و نیازمند دماء شهدا بودند و واژه «البشریه» در این جمله نشان میدهد که علاوهبر جهان عرب، بشریت به شهدا نیاز دارد. جمله دیگر، «نَحنُ أَبنَاءِ العَرَبِیَه فَنَنهَنی رؤوسَنا أمام أبی الشُهَدا» «ما فرزندان عربی درمقابل «ابوالشهداء» یعنی «حسینبنعلی» سرتعظیم فرود میآوریم.» او همچنین میگوید: «لا بَقَاءَ لِلإنسَانِیه بِغَیرِ الإستِشهَاد» که بعدها برخی از متفکرین جهان عرب هم معتقدند: «اَلإِسلَام مُحَمَّدِیُ الوُجُود و حُسینِیُ البَقاء» یعنی «اسلام را پیامبر بهوجود آورد، اما حادثه کربلا باعث بیداری و پویایی جهان اسلام شد.» ایشان همچنین تأکید کرد: «سبک نوشتن بر خواننده تأثیر میگذارد و آنچه در سبک نوشتن عقاد بسیار مهم است زیبانویسی اوست که انصافاً او یکی از نثرنویسان ممتاز جهان عرب است، مثلاً همانطور که خواننده با مطالعه کتاب «حسین وارث آدم» مشتاق است آن را به پایان برساند، این کتاب هم چنین جذابیتی دارد.»
مقایسه شخصیت امام حسین (ع) و یزید
دکتر زینیوند افزود: « عقاد، در این کتاب فضیلتهای خاندان بنیهاشم و رذیلتهای خاندان بنیامیه را مقایسه میکند. ازنظر او هاشمیها بهخصوص فرزندان حضرت فاطمه (س) انسانهای معناگرایی بودهاند، فردگرا نبوده و خود را فدای دین و جامعه کردهاند که کمال و تمام این مزیتها در شخصیت امام حسین (ع) تبلور پیدا کرده است و در این مورد میگوید: «حَیاه الحُسین صَفحَهٌ لا صَفحَهٌ تُمَاثِلُهَا» «زندگی امام حسین (ع) مانند صفحهای است که هیچ جلوهای با آن قیاسپذیر نیست.» دربرابر فضیلتهای خاندان بنیهاشم، عقاد علیرغم ذکر برخی ویژگیهای مثبت برای خاندان اموی مثل اهل مشورت بودن معاویه، یزید را نمونه کمال و تمام بدجنسیها در این خاندان میداند که عصاره همه بدیها در وجودش ظهور پیدا کرده بود، او میگوید: «إِنتَصَرَ یزید بِأرَذل مَا فِی النَفسِ الانسانیه مِن جشع و مراء و خنوع» «یزید با زشتترین و پستترین رذیلتهای انسانی از جمله طمع، قدرت، کینه و دشمنی، حقاورت و خواری به پیروزی رسید»، بهباور عقاد، یزید جوانی سرکش است که «یَقضِی َلیلَهُ وَ نَهَارَهُ بَینَ الخُمُورِ وَ طنَابیر» «شب و روزش را در مستی، موسیقی، شکار و مانند آن میگذراند.» یا مثلاً درباره امام حسین (ع) عقاد میگوید: «هُوَ اَبُوالشُهَداء وَ یَنبُوعُ شَهَادَه» [او پدر شهدا و سرچشمه شهادت است.] و علت نامگذاری کتاب را به ویژگیها، اهداف و انگیزههایی که در قیام امام حسین (ع) تجلی پیدا کرده بود نسبت میدهد. درباره عبارت معروف امام حسین (ع) که میفرماید: «برای اصلاح امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم.» عقاد جمله بسیار مهمی میگوید: «لا یُقرِنُ بِها یَنبُوعٌ فِی التَارِیخِ البَشَرِ الاَجمَعِین» «هیچ سرچشمهای در تاریخ بشریت قیاسپذیر با قیام امام حسین (ع) نیست.» دکتر زینیوند این نکته را نیز مطرح کردکه اگر شخص شیعهمذهبی این مطالب را مینوشت، برای برخیها تکراری و عادی بود، ولی وقتی جملهای مانند « قیام امام حسین (ع)، برخلاف انگیرههای مادی و قدرتطلبانه یزید، انگیزههای معنوی و اهداف الهی داشت.» را یک متفکر و عالِم بزرگ اهل تسنن بیان میکند، بهقول مولانا باید گفت: «خوشتر آن باشد که سِرّ دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران»
ایشان همچنین پرداختن به شخصیت امام حسین (ع) را از زیباییهای این اثر شمرد و افزود: «عقاد، شخصیت امام حسین (ع) را از همان روزگار کودکی مقایسه میکند که تربیتیافته دامان حضرت فاطمه زهرا (س)، حضرت علی (ع) و دستپرورده مکتب پیامبر گرامی اسلام (ص) است و درکنارش شخصیت یزید را مقایسه میکند که نمیتوان خانوادهای را مثل خانواده امام حسین (ع) برای او متصورشد.» دکتر زینیوند میافزاید: «متأسفانه حتّی الان، در برخی از کتابهایی که در مصر چاپ میشود، برخی از تکفیریها و کوتهفکرها نام یزید را با صفتهایی مانند «رَضِیَاللهُ عنهُ» و «رَحمَهالله علیه» بهکار میبرند که عقاد اصلاً به چنین تعبیرهایی برای یزید اعتقاد ندارد و او را یکی از خبیثترین جلادان تاریخ جهان اسلام میداند که سد راه دین و معنویت قرار میگرفتند. عقاد، شجاعت امام حسین (ع) را به دلیل بیعت نکردن با یزید بسیار ستایش میکند و میگوید که مگر میتوان انتظار داشت امام حسین (ع) با آن سابقه خانوادگی، تاریخی، مذهبی و دینی با یزید بیعت کند. درباره قیاس بین امام حسین (ع) و یزید، دکتر زینیوند به این نکته نیز اشاره کرد که همانطور که ازنظر ما شیعیان، امام حسین(ع) دارای شخصیت والایی بودهاست، عقاد نیز چنین اعتقادی دارد و در آغاز کتاب عذرخواهی میکند و میگوید که من نباید این مقایسه را انجام بدهم، ولی «الاَشیاء تُعرَفُ بِنَقیضِها» یعنی «برای شناخت بزرگی شخصیت امام حسین (ع) چارهای جزء مقایسه نیست.»
مقام کربلا و جدال بین امام حسین (ع) و یزید
دکتر زینیوند همچنین گفت: «بهباور عقاد، در زیر آسمان برای شهدا مکانهای زیادی (مزار شهدا) هست، ولی هیچ جایی به شرافت قبر امام حسین (ع) در کربلا نمیرسد.» و «اصلاً شهادت با امام حسین معنای واقعی و حقیقی خودش را پیدا کرد.» درواقع، اگر عقاد امام حسین (ع) را عین حقیقت و معنویت میداند، برعکس یزید را با انگیزههای مادیاش عین باطل و گمراهی میداند. عقاد بهعنوان یک متفکر در مورد جدال بین امام حسین (ع) و یزید چندین تعبیر زیبا بهکار میبرد و میگوید: «جدال میان امام حسین (ع) و یزید، جدال فردی نبود، بلکه جدالی ریشهدار بود که از همان زمان ظهور اسلام بین دو قبیله اموی و هاشمی وجود داشت و در زمان امام حسین (ع) و حکومت یزید به اوج خود میرسد» یا «مبارزه بین امام حسین (ع) و یزید مبارزه میان دو جبهه معنویت و حق به رهبری امام حسین (ع) و جبهه مادیگرایی و باطل به رهبری یزیدبنمعاویه بود.» و «قیام امام حسین (ع) تنها، قیام علیه یزید نبود، بلکه قیام علیه فرهنگ سکوت، سازش و بیتفاوتی نسبتبه مباحث دینی، منفعتطلبی، دنیاگرایی و انحرافات دینیای بود که در خلافت اسلامی یعنی یزید رخ داده بود.» دکتر زینیوند این نکته را هم مطرح کرد که برخلاف نظر تعداد محدودی از نویسندگان جهان اسلام که میگویند: «حادثه کربلا میتوانست رخ ندهد»، عقاد معتقد است که امام حسین (ع) با علم و آگاهی در روز عرفه مسیر کربلا را در پیش میگیرد.
نقدهایی بر این کتاب
دکتر زینیوند همچنین بر این کتاب نقدی داشت و گفت: «وقتی که عقاد به معرفی ویژگیهای شخصیتی امام حسین (ع) میپردازد و معتقد است که امام حسن (ع) شکیبایی حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) خشونت او را به ارث برده است. اما، ما این مطلب را نمیپذیریم و اعتقادمان بر این است که اهل بیت (ع) ما پاک هستند و در این مورد قرآن میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیراً» (احزاب: ۳۳) «بیگمان خدا اراده کرده است تا آلودگی را از شما اهل بیت [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»» بنابراین، اگر امامان خشمی هم داشتهاند، برای دین خدا بوده و خشونت بخشی از ویژگیهای رفتاری آنها نبوده است.» علاوهبراین، درباره نقد این کتاب، ایشان افزود که در ایران هم آقای «حمید عنایت» در صفحههای ۳۱۷ و ۳۱۹ کتاب «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر» بخشهایی را به معرفی دیدگاههای عقاد اختصاص داده است و آقای «زینالعابدینی بَکری» در کتاب «اضواء علی کتاب العَقاد» برخی از دیدگاههای عقاد را مطرح کرده، ولی نقدی جالب توجه بر آنها ننوشته است.
دکتر زینیوند کتاب «ابوالشهداء حسینبنعلی (ع)» را یکی از شاخصترین آثار درمورد شخصیت امام حسین (ع) دانست و چند دلیل برای این ادعایش ذکر کرد: « دلیل اول، عقاد تمام جزئیات، حوادث و ویژگیهایی که به حادثه کربلا مربوط میشد، اگرچه بدون ذکر منبع، بیان کرده است، دلیل دوم، بحث تأثیرگذاری و گیرایی این اثر است که نثری بسیار فنی، ماهرانه، ادیبانه و حتّی برخی جاها شاعرانه دارد، دلیل دیگر، عقاد بر تفکر اسلامی معاصر و مصر تأثیر بسیار مهمی گذاشت و کمتر کسی بود که از قلم او در امان مانده بود، یعنی عقاد بر شعرها، داستانها، کتابها و نوشتههای «طه حسین» و «مصطفی صادق رافعی» معروف در مصر نقد مینوشت. او میافزاید: «وقتی کتاب «ابوالشهداء حسینبنعلی (ع)» چاپ شد، در جهان اسلام بسیار مورد استقبال قرار گرفت، درواقع، این اثر زمانی خلق شد که هجوم اندیشههای غربی به سمت جهان اسلام بوده است و آغاز آشنایی شرق بهویژه مصریها با غرب بود، یعنی مصر، بهخصوص بعد از حمله ناپلئون، دروازه ورود فرهنگ و تمدن غربی به جهان اسلام بود.»
در ادامه ایشان از تمایلش برای تعامل زیاد با مصر و متفکران مصری در این دهههای اخیر گفت و به جمعبندی مطالبش پرداخت و افزود: «من مشغول نوشتن کتابی در حوزه نثر معاصر عربی هستم، دریافتم که ازنظر فراوانی هیچیک از سرزمینهای اسلامی به اندازه مصر از اصحاب اندیشه برخوردار نیست و عقاد فقط یک نمونه از آنها است که بیش از ۸۰ اثر ممتاز در حوزههای ادبیات، شعر، نقد و جهانی داشت، بهطوری که کتاب «الفصول» این متفکر بزرگ دیپلمه، ادبیات عرب را به مؤلفههای نقد جهانی وارد کرد و دیدگاههایش بسیار مورد استقبال قرار گرفت. حتّی الان، کتاب «الفصول» عقاد مورد توجه شعراء و ناقدان است. عقاد از اهل بیت پیامبر (ص) فقط درمورد امام حسین کتاب ننوشته است، بلکه ایشان کتاب «فاطمه الزهرا و فاطمیون» را نیز نوشته است. بههرحال این گزارشی از کتاب «ابواالشهدا حسینبنعلی (ع)» تألیف متفکر، فیلسوف، روزنامهنگار، نویسنده، شاعر و ناقد بود.»
بعد از پایان سخنان دکتر زینیوند، استادان حاضر در نشست دیدگاهها و نقدهای خود را درخصوص مباحث مطرح کردند و دکتر زینیوند به آنها پاسخ داد.