بحث و گفتوگوی استادان پیرامون حوادث اخیر کشور - معاونت فرهنگی
این نشست روز دوشنبه 9 آبانماه سال جاری با سخنرانی «دکتر روحالله بهرامی»؛ دانشیار علومتاریخی دانشگاه رازی و «دکتر قدرت احمدیان»؛ دانشیار علومسیاسی دانشگاه رازی برگزار شد.
الهام کرمی| نشست هماندیشی «بحث و گفتوگو پیرامون حوادث اخیر کشور» روز دوشنبه 9 آبانماه سال جاری با سخنرانی «دکتر روحالله بهرامی»؛ دانشیار علومتاریخی دانشگاه رازی و «دکتر قدرت احمدیان»؛ دانشیار علومسیاسی دانشگاه رازی و با حضور اعضای هیئت علمی، توسط معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه بهصورت حضوری برگزار شد. در بخش اول نشست، هریک از سخنرانان به اظهار دیدگاهها و راهکارهای خود درباره موضوع پرداختند و در بخش دوم، پس از شنیدن نظرات و پرسشهای حضار، سخنان پایانی خود را بیان کردند. گزارش صحبتهای دو سخنران اصلی در ادامه آمده است.
پذیرش گفتوگو
در ابتدای نشست دکتر احمدیان بهعنوان مدخل بحث به اهمیت گفتگو در جامعه پرداخت. وی اشاره کرد که آن چه در کشور ما ضرورت دارد پذیرش اختلاف و تنوع سلیقهها در اداره کشور است. آنگاه برای جلوگیری از تبدیل اختلاف سیاسی به منازعه و فرسایش منابع ملی باید گفتگو را بهعنوان یک راه حل مدنی بهصورت واقعی و اصیل و نه بهشکل مقطعی و صوری پذیرفت. بدیهی است که الزامات گفتگو هم باید پذیرفته شود و این الزامات از پذیرش کامل قانون تا تضمینهای واقعی برای پس از گفتگو را باید شامل شود. در این فرآیند است که جامعه و نظام سیاسی به رشد بیشتر دست مییابد. احمدیان، همچنین با پرداختن به بحث اصلی نشست یعنی تحولات اخیر جامعه، ضمن تأکید بر وجود ابزارهای نظری در علوماجتماعی و علومانسانی و تشبیه آنها به آچاری که برای تعمیر و بازسازیِ ماشین در دست مکانیک است، دراینزمینه نکاتی ذکر کرد.
دکتر احمدیان در بخش اصلی سخنان خود به تبیین رویدادهای اخیر در کشور پرداخت و با بهرهگیری از ابزار نظری سعی در تحلیل علل این رویدادها نمود.
بازسازی نهادها
وی در اولین نکته بیان داشت که متاسفانه طی چند دهه اخیر نهادهای کشور بهصورت فزاینده دچار ناکارآمدی و گاهی اضمحلال شدهاند. این ناکارآمدی و اضمحلال در عموم نهادهای کشور از جمله نهادهایی مثل خانواده، مدرسه، دانشگاه، نهادهای مدنی، رسانه، صداوسیما، احزاب و حتی اخیرا نهاد پارلمان و دولت هم به وضوح دیده میشود. بدیهی است با ناکارآمدی و اضمحلال نهادهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، شیوه اداره کشور با مشکل مواجه میشود و جامعه فاصله خود را از نظام سیاسی بیشتر میکند. دکتر احمدیان از میان نهادهای مختلفی که معتقد است دچار اضمحلال شدهاند، بهعنوان یک نمونه مهم، بر احزاب تأکید کرد و گفت: «تخریب و تضعیف احزاب سیاسی قبل از آنکه به خود این احزاب آسیب بزند به نظام سیاسی مستقر آسیب میزند. احزاب شبیه زره در تن نظام سیاسی هستند اگر زره در تن نظام سیاسی نباشد تیر اعتراض به جای آنکه به احزاب یا همان زره بخورد مستقیما به نظام سیاسی برخورد میکند. لذا مخالفت با احزاب به زیان نظام سیاسی است.»
توجه به مطالبات نسل جوان
احمدیان در نکته دوم خود اشاره داشت که در اقتصاد سیاسی شاهد تحول بنیادینی هستیم که این تحول به حوزه سیاسی و فرهنگی هم تسری پیدا کرده است. در اقتصاد سابقا «عرضهکننده» تعیین میکرد که «مصرفکننده» چه چیزی را تقاضا کند ولی امروزه به دلیل تغییر در ذائقه و نظام تنظیم امور اقتصادی «تقاضاکننده» تعیین میکند که «عرضهکننده» چه چیزی تولید کند. از جهات فرهنگی و سیاسی هم اینگونه شده که امروزه این جوامع و بهطور خاص نسل جوانتر است که تعیین میکند سازمانهای فرهنگی و سیاسی چگونه رفتار کنند و به چه سمتی بروند. بهعبارتی، ذائقه نسل امروز از جهت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی عوض شده است و بین آنها و نظام سیاسی شکاف هست. این شکاف را نظام سیاسی باید بازسازی کند.
ارجنهادن ارزشهای ملّی-میهنی
نکته سوم مورد تاکید این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی این بود که در جامعه امروز ما اینگونه تبلیغ میشود که گویی نظام سیاسی از ارزشهای ملی و میهنی فاصله گرفته است. مردم ایران از اینکه به ارزشهای ملی آنها بیتوجهی شود عصبانی میشوند. اتفاقا همین نهادهای نظامی مثل سپاه پاسداران و ارتش و بسیج هشت سال از میهن دفاع کردند ولی امروز طوری تبلیغ میشود که گویی آنها فقط مدافع ارزشهای دینی هستند. نباید ارزشهای ملی و میهنی را رها کرد و اجازه داد تا دیگرانی که از قضا هیچ هزینهای هم برای وطن نکردهاند، آنها را مصادره و به چماق تبدیل کنند و با بهرهبرداری سیاسی از ارزشهای رها شده ملی آنرا بر سر نظام سیاسی بکوبند.
گسترۀ فز ایندۀ موضوعات امنیتی
نکته چهار در تبیین مشکلات جاری کشور از نظر دکتر احمدیان آن است که به تدریج بخش عمدهای از زیست اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشور از ماهیت اصلی خود خارج و به موضوعات امنیتی تبدیل شدهاند. نباید کنشهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را با رویکردهای امنیتی حل و فصل کرد. یک نظام سیاسی مسلط و استوار سعی میکند از امنیتیسازی سایر کنشهای عادی مردم جلوگیری کند. نباید حتی سیاست را امنیتی کرد چه برسد به موضوعات فرهنگی و اقتصادی. وقتی ما سعی در گستراندن باور امنیتی به تمام حوزههای زندگی اجتماعی داشته باشیم آنگاه یک حرکت مثلا برداشتن حجاب یا روسری معنی ضدامنیتی پیدا میکند و مسائلی بهوجود میآورد که میبینیم. ابزار حل مسائل غیرامنیتی باید از جنس خود آنها باشد.
بازگشت زیرساختها به وظیفة اصلی خودشان
آخرین نکته دکتر احمدیان در این بخش از گفتگو این بود که یک نظام سیاسی درست شبیه یک سیستم طبیعی یا حتی یک ماشین است. در یک سیستم طبیعی یا یک ماشین اگر برخی اجزا یا زیرسیستمها وظایف خود را انجام ندهند، یا این وظایف یا کارکرد را جابهجا کنند یا آنرا با کارکردهای سایر خردهسیستمها قاطی کنند، آن سیستم طبیعی دچار فرسایش و آسیب میشود. این مسئله موجب اختلاط یا جابجایی کارکردی میشود و زمینهساز مشکلاتی هم برای خردهسیستمها است، هم برای کل نظام سیاسی و هم برای مردم.
نکات مطرحشدة وی در بخش نخست را میتوان در شش مورد جمعبندی کرد: 1- پذیرش گفتوگو؛ 2- بازسازی نهادها؛ 3- توجه به مطالبات نسل جوان؛ 4- رفع رفتار ابهامآمیزِ نظام نسبتبه ارزشهای ملّی و 5- گستردۀ فزایندۀ موضوعات امنیتی و 6- توجه زیرساختها به کارکرد کلاسیک خودشان.
پس از صحبتهای دکتر احمدیان در بخش نخست، دکتر بهرامی نیز در این بخش و در مقدمه، با تأیید نکات مصداقی، ارزشمند، دلسوزانه و دانشورانة وی دربارة حوادث اخیر کشور، تحلیل این تسهیلگر علومسیاسی را از مسائل مذکور، کارکردی-ساختاری و درونگرایانه توصیف کرد. او همچنین ضمن سپاسگزاری از برگزارکنندگان این نشست، از «دکتر زینالعابدینی»، معاون فرهنگی اجتماعی دانشگاه رازی، خواستند که به این نشستها رونق و نشاط بیشتری بدهند. سپس، این دانشیار علومتاریخی، با اشاره به اینکه به موضوعِ نشست، نگاهی تحلیلی و نه شخصی، جریانی یا سیاسی دارد، مباحث اصلی خود را در سه سطح مطرح کرد که در ادامه میآید.
نوع مواجهه با تحلیل حوادث؛ داشتن نگاهی دیالیکتیکی
دکتر بهرامی، در سطح نخست به روشهای گوناگون مواجهه با تحلیل حوادث پرداخت. ازنظر وی، تحلیل حوادث میتواند پیشینی و ریشهشناسانه (ریشهیابی عوامل ایجادکنندة وضعیت موجود)، پسینی (توجه به عواقب این پدیدهها پس از وقوع حوادث)، موقعیتی (حادثهبینانه؛ دیدن حوادث بدون درنظرگرفتن پسوپیش آن)، علمی-تخصصی (یکسویه؛ دیدن یک ساحت خاص و برجستهکردن آن)، درونگرایانه (فقط دیدن عوامل درونی جامعه)، برونگرایانه (رهاکردن عوامل درونی و فقط دشمن را مسئول دانستن) و دیالکتیکی (ترکیبی) باشد. وی همچنین از میان تحلیلهای نامبرده، داشتن نگاه دیالکتیکی به پدیدههای موجود در جامعه را تأیید میکند؛ زیرا برخلاف تحلیلهای دیگر این نوع نگاه با همگرایی، همافزایی و بررسی جدی مسائل به حل مسئله منجر میشود. این دانشیار علوم تاریخی میافزاید که البته برخی مسائل مثل بحث نهادها در اینجا اولویت میباید؛ چون ناکارآمدی نهادها باعث میشود همة زحمتها نافرجام بمانند.
مروری بر تحلیلهای رایج در جامعه
در سطح دوم، بهرامی تحلیلهای معمول مطرحشده در سطح جامعه را اینچنین برمیشمارد: «تحلیل مبتنیبر واقعه و متمرکز بر موقعیت حادثه»، «تحلیل جامعهشناختی مبتنیبر ترکیب جامعه و تغییرات اجتماعی»، «تحلیل مبتنیبر اتخاذ و غلبة رویکرد فرهنگی و تغییرات فرهنگی؛ تغییرات سبک زندگی، تغییر زیستجهان و سبک زندگی جهانزیست بشر و ازجمله جهانزیست جامعة ایرانی، عواقب و آثار زیست در فضای مجازی در عصر پساکرونایی»، «تحلیل مبتنیبر جامعة دینی و تبدیل جامعة دینی به جامعة عرفی»، «تحلیلهای جنسی و سیاسی و نقد ساخت وضعیت دولت موجود»، «تحلیل روانشناختی؛ گسترش فرهنگ خودنمایی، فرهنگ شیدایی در پیامرسانها و تغییرات مربوط به مسائل هنجارشکنی در جامعه، تضعیف صبوری و مدارا، عملیات روانی دشمن خارجی و رقیب داخلی و ایجاد تصورهای ذهنیِ خلاف واقعیت»، «تحلیل اقتصادی؛ مسئلة گرانی، تنگی معیشت، بیکاری، زمین و مالکیت ارضی، صنایع خصوصیسازی، رانت، فساد و نارضایتی اجتماعی-اقتصادی»، «نظریة مبتنیبر توطئه؛ تمرکز بر مداخلات قدرتهای بزرگ بیرونی و توطئة قدرتهای منطقهای و جهانی» و «نظریة انرژی؛ جنگ انرژی و سناریوی امنیت بینالملل». البته، وی از میان نظریههای مذکور، نظریة انرژی را پارامتری مهم در طراحی حوادث اخیر کشور تلقی میکند.
تحلیل ظهور نسل جدید و جامعهشناسی سیال
در سطح سوم، بهرامی با نگاهی به رویکردهای مطرحشده در بخش قبل، اگرچه معتقد است که همة این تحلیلها بهنحوی با جامعة ایران ارتباط دارند و تحلیلهایی هستند که میتوانند نکات راهبردی خوبی برای اصلاح ساختارها و برای رفع گرفتاریهای کشور بهدست بدهند، در موقعیت فعلی ترجیح میدهد تحلیل ظهور نسل جدید و جامعهشناسی سیال را مطرح کند. وی در ادامه با درنظرگرفتن جامعة فراصنعتی میگوید که بهتعبیر جامعهشناسان سیاسی که بحث رسانه و جامعه و درهمتنیدگی این دو را مطرح میکنند، امروز زندگی در یک جامعة سیال و دموکراسی سیال جریان دارد. این دانشیار علومتاریخی، برایِنمونه بخشی از دلایل خروج آمریکا از کشورهای منطقهای را اینگونه تحلیل میکند که آمریکا میخواهد از بستر جامعة سیال دموکراسی استفاده کند و ظهور نسل جدید و شکاف نسلی در ایران و ضعفهای ساختاری، اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی جامعة ایران، این فرصت را به آنها داده است که در این موقعیت چنین اتفاقی رخ بدهد. بهباور او، تشدید این چالشها برای جامعة ایرانی باتوجهبه جهش مضاعف در فضای مجازی و در اختیار قرارگرفتن دانشآموزان و دانشجویان در فضای سایبری، حضور این نسل نوجوان و جوان را در خیابانها رقم زد. بنابراین، بهعقیدة بهرامی، تحلیل این مورد برای موقعیت کنونی جامعة ایرانی با درنظرگرفتن تمام وجوه دیگر، مسئلة خیلی مهمی است.
سخنان پایانی سخنرانان
در بخش پایانی گفتگو دکتر احمدیان به نگاه یکی از نظریهپردازان مهم جامعهشناسی به نام «آنتونی گیدنز» پرداخت و اعلام داشت که در مواجهه با چالشها چهار رویکرد میتوانیم در پیش بگیریم و بدیهی است که اتخاذ هرکدام از این رویکردها تبعاتی دارد. رویکرد اول «دگماتیسم» است. در این رویکرد گفته میشود که ما در کرسی حق نشستهایم و دیگران همه باطل هستند و باید از ما تبعیت کنند. رویکرد دوم را دکتر احمدیان «یاس و انفعال» نامید و بیان داشت در این رویکرد بیعملی و بیتصمیمی حاکم است و منتظر هستیم تا شاید باد طور دیگری بوزد و مسائل درست شوند. رویکرد سوم از نظر ایشان «استقبال» است. استقبال در اینجا بدانمعنی است که با هیجان و خوشحالی خود را در کنار چالشها قرار میدهیم و به تشدید و تقویت آنها کمک میکنیم. در اینجا ما یک عنصر فعال در پیشبرد چالشها هستیم. رویکرد چهارم که از نظر دکتر احمدیان نظام سیاسی باید به آن فکر کند رویکرد «بازسازی سیستمیک» است. منظور از بازسازی سیستمیک آن است که نظام سیاسی ضمن حفظ هسته اصلی و مرکزی نگهدارنده خود، به اصلاح و بازسازی واقعی سیستم سیاسی مبادرت کند. این اصلاح و بازسازی باید در راستای مسیری باشد که اولا، بتواند نهادهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را بازسازی کند، ثانیا، روابط خارجی را اصلاح و از نو تعریف کند، ثالثا، به مطالبات نسل جدید که دیگر ممکن است مثل ما فکر نکنند توجه شود و رابعا، شکاف میان ارزشهای دینی و ارزشهای ملی و میهنی را پر کند و در نهایت موجب شود که هر خردهسیستمی وظایف کلاسیک خود را انجام دهد و در نهایت از بسیاری از موضوعات غیرامنیتی، امنیتیزدایی کند.
بهرامی هم سخنان پایانی خود را با بحث دربارة نهادها و ساختار حزبی جامعه و با نقد رویکردی مبنیبر اینکه «نباید مسائل را خیلی بنیادی درنظر گرفت» اینگونه شرح میدهد که نمیتوان انتظار داشت که به مسائلی که الان روی میدهند، با نگاهی سطحی پاسخ داد؛ چون اینها مباحثی بنیادی هستند. بهگفتة وی، ایران از 4-5 سدة گذشته دارای نهاد بوده است و این نهادها تغییر چندانی نکردهاند تا آنجا که با بحث نهادهای نوین متأثر از نظام تجدد مواجه شده است. لذا، این دانشیار علومتاریخی معتقد است که اگر مسائل بهصورت بنیادی بررسی نشوند، تحلیلها، برداشتها و نگاهها نیز هیجانی میشوند و دردی را هم درمان نمیکنند. همچنین، او با اشاره به اینکه در ایران احزاب دارای مشکل ساختاری، مشکل فرهنگ سیاسی و مسائل مربوط به ساختار قدرت هستند، ازیکسو، این ادعا را که ایران الان حزب ندارد رد میکند و از وجود بیش از 120 حزب در این کشور نام میبرد و ازسویدیگر، باور دارد که در ایران هیچگاه تفکر حزبی وجود نداشته است؛ یعنی حزبی که بتواند نهاد دولت را سامان بدهد، وجود نداشته است که دلیل آن میتواند به نگرش دگماتیسم افراد برگردد؛ پس در چنین بستری فرهنگ سیاسی شکل نمیگیرد. برایناساس، بهرامی میپندارد یکی از راههای تقویت و اصلاح ضعفهای بنیادی همین مسئلة گفتوگو است؛ یعنی اگر احزاب شکل نمیگیرد بهایندلیل است که هنگام گفتوگو طرفهای مذاکره عصبی میشوند و از همدیگر رو ترش میکنند؛ ازاینرو نمیتوانند نگاه همافزا و دوستانهای که به خیر عمومی منتهی شود، نسبتبه همدیگر داشته باشند. بهعقیدة وی، تا هنگامی که این مسائل بر ذهنها فرمانرواست و افراد نخواهند به نقاط مشترک نسبتبههم برسند و بخواهند درجهتِ حذف همدیگر راه بردارند، این ظرفیت مرتب به تحلیل میرود و این وضعیت همچنان ادامه خواهد داشت. نکتة آخرِ این دانشیار علومتاریخی این است که نظام حاکم چهارچوبهایی دارد و اگر میخواهد ضعفهایش (نهادی، ساختاری و مسائل احزاب سیاسی) برطرف بشود، باید با همگرایی یک نقطة مشترک را پیدا بکند و با متمرکزشدن بر آن نقطة مشترک برای اینکه تنشها به شکل موجود بروز نکند درراستای حل اختلافات حرکت کند وگرنه گفتوگو، حل مسئله و شناختِ درست شکل نمیگیرد.